دانش انقلاب. قسمت هفدهم
موضوع « سازمانیافتگی و سازماندهی»، در راهبرد جبهه خلق، در گام اول یک امر تکنیکی یا مسئله ای مربوط به حوزه مدیریت نیست بلکه اینطور باید به آن نگریست که : « سازمانیافتگی و سازمان یابی» مرحله ای از مراحل پیشرفت و تکامل مبارزاتی است که درست مانند یک گل یا میوه یک درخت، باید مراحل شکوفایی و به ثمر رسیدنش را دنبال کرد و زمانش را دریافت.
یعنی بطور قانونمند، از « شرایط عینی جوشان جامعه» هست که آمادگی و ظرفیت « سازمانیافتگی و سازمانیابی» حاصل میشود. هرچند ابتدا به صورت « نهفته» و غیر علنی باشد = ولی مهم توجه به این حقیقت است که چنین ظرفیتی در واقع امر وجود دارد.
بگذارید مثالی بزنیم. وقتی که نیروی اشغالگری در کشوری حاکم است ـ مثلا فرانسه اشغال شده در زمان نازیسم هیتلری در جریان جنگ جهانی دوم… چون اشغال توسط نیروی «بیگانه» صورت گرفته و اشغالگر بطور مستقیم و روزانه و در هر لحظه حاکمیت خود را با نیروی نظامی و قوانین نظامی علیه مردم و کشور اشغال شده، اعمال میکند، مبارزه در چنین حالتی بسیار سادهتر است.
چرا که تمام مردم با تکیه به حس ملیگرایی انگیزههای فراوانی برای مقابله و مبارزه دارند. این مهم، بطور بالقوه همه را علیه نیروی اشغالگر متحد و جبهه بندی نانوشتهای را ترسیم میکند. در چنین شرایطی در سرتاسر کشور و هرجایی که نیروی بیگانه اشغال شده، حضور داشته باشه، معنی اش به طور مستقیم این است که: ظرفیت و فرصت شکل دادن « مقاومت مسلحانه علیه اشغالگر» وجود دارد و این امر – هرچند هنوز فعال و اجرایی نشده باشد – اما قانونمند امکان پذیرست.
در همین زمینه
اهمیت سازماندهی در جبهه خلق
سازمان یافتگی راز غلبه بر قدرت دشمن
حالا ممکن است برخی ها هم باشند که بگویند: از دست ما در برابر چنین ارتشی با چنین ساز و برگ و آمادگی، کاری برنمی آید. در نتیجه تسلیم طلبی و بی عملی را ترویج کنند. آنچه آنها میگویند بیان واقعیت آنچه وجود دارد، نیست. آنها فقط به ظاهر امور و سطح قضایا استناد می کنند که عبارت است از دود و دم حضور نیروی نظامی اشغالگر با ساز وبرگاش و اعمال خشونت بارش که همراهست با دستگیری و اعدام. هدف دشمن از این عرض اندام و رژه گذاشتنها و زهر چشم گرفتنها از مردم تحت اشغال هم همین است که آنها آن روی دیگر سکه واقعیت را نبینند و کمترین امیدی هم به آن نداشته باشند… اما آن روی دیگر واقعیت چیست؟
آن روی دیگر واقعیت اینست که جامعه تحت اشغال – یا تحت حاکمیت ستمگر خونریز- هر نقطه اش هر وجب از خاکش و هر جایی که در آن شهروندی است، یک نقطه مقاومت علیه دشمن است. زمینی است که هر لحظه استعداد این را دارد که زیر پای اشغالگر را بلرزاند. هر پنجره ای، هر لحظه میتواند یک دهانه کوچک یا بزرگتر آتش علیه آنها باشد. اما این واقعیت غیر قابل انکار چه وقت بارز و اجرایی میشود؟ وقتی که اراده رزمنده نیروها و پارتیزانهای مقاومت، به صورت سازمانیافته و گروهی وارد عمل شود.
کانونهای بی شمار مقاومت
در این صورت نیروی اشغالگر دیگر نه با یک یا ده یا صد نفر مقاومت کننده بلکه در همه جای کشور اشغال شده، با جبهه های کوچک و بزرگ مقاومت و جنگ روبرو میشود و دیگر خیال راحت و امنیت و امان از اشغالگران گرفته میشود. خب کار نیروی مقاومت علیه اشغالگر و تمامی زنان و مردان و جوانان و همه نیروهایی که به مقاومت علیه اشغالگری برمیخیزند همین است که با سازماندهی گسترده، حتی قبل از اینکه به فکر وارد کردن ضربات بزرگ نظامی به دشمن باشند، اول باید کل منطقه تحت اشغال را برای دشمن نا امن کنند… چگونه؟
ما البته در بخشهای آینده با جزئیات و به صورتی روشن در مورد رابطه آتش با سازماندهی خواهیم پرداخت ولی اجازه بدهید جنبه های ضروری در مورد « سازماندهی و حرکت سازمانیافته» را در این راهبرد بیشتر روشن کنیم.
مثال: چرا برای دشمن اشغالگر یک شعارنویسی روی دیوار علیه او که نویسنده اش و زمان نوشتن و… ناشناخته باشد، خطرناک تر از هر تجمع علنی است؟؟ پاسخ روشن است: برای آنکه آن تجمع یک هدف مشخص برای دشمن است. هر وقت بخواهد و سیاستش حکم کند حمله میکند و همه را دستگیر میکند و به تاثیرگذاری احتمالی اش پایان میدهد. چون علنی است همه چیزش برای دشمن مشخص و شناخته شده است. میداند فعالانش چه کسانی هستند و آدرس شان کجاست … اما آن شعاری که مخفیانه روی دیوار نوشته میشود معنیاش اینست که دست و دستان و شکلی از سازماندهی وجود دارد که دشمن به آن دسترسی ندارد. در نتیجه امروز شعارنویسی میکند و فردا مقر دشمن را به آتش میکشد و در ادامه خود نیروی دشمن را از دور خارج میکند… از این جا به قانون اول سازماندهی میرسیم:
قانون اول سازماندهی: توانایی و قدرت هر شکل سازماندهی- در شرایط اختناق مطلق – در مخفی بودن وغیر علنی بودن آن است.
چرا؟ برای این که دشمن نتواند به سادگی مبارزان را شناسایی و آنها را دستگیر کند… مانع ادامه فعالیت شان بشود و از دور خارجشان کند.
به این ترتیب در راهبرد قیام و براندازی، سازمان یافتگی مطلقا ساز وکاری غیر علنی است و نیروهای جبهه خلق باید با رعایت کامل اینکه ارتباطات و فعالیت هایشان باید از دید دشمن پنهان بماند، شبکه خودشان، برنامه ریزی و کار گروهی خود را برپا کنند. تا زمانی که چنین ساز وکاری از دید دشمن باقی بماند، ابتکار عمل دست نیروهای تشکیل دهنده آنست و برعکس این دشمن است که همیشه ضربه پذیر از آنها باقی می ماند.
در بخشهای آینده « دانش انقلاب»، به ویژگیهای این سازمانیافتگی و گامهای ضروری برای شکل دادن آن، می پردازیم.