شرایط لازم و کافی برای انقلاب چیست؟
قبل از آنكه به مباني انقلاب بطور عام پرداخته شود، بهتر است ابتدا نگاهي به خود جامعه و به شرايط اجتماعي آن داشته باشيم. زيرا انقلاب در جامعه و توسط اجزای تشکیل دهنده آن یعنی انسانها بوجود میآید. طبق يك تعريف عام و کلاسیک، شرایط انقلابی در یک جامعه با دو مؤلفه شرایط عینی و شرایط ذهنی بمثابه شروط لازم و کافی برای شکلگیری یک انقلاب اجتماعی شناخته می شود.
شرايط عيني زماني بوجود ميآيد كه نارضايتي، ستم، استثمار، استبداد و فساد از طرف دولت و طبقات حاكم بر مردم به نقطه اوج خود برسد و توده هاي مردم را عاصي كند. در واقع شرايط عيني، آن موقعيتي است که زمینه ساز عصيان توده هاي مردم می گردد. بگونه أي كه طبقات اجتماعي (مردم) ديگر خواستار حكومت نيستند و حكومت هم ديگر قادر به حكمراني به شيوه و سبك گذشته نيست چرا كه در نتيجه وجود همان شرايط عيني، شكاف عظيمي بين مردم و حكومت ايجاد شده است.
درهمین زمینه
بامداد۹ آذر؛ بزرگترین رفراندوم در خیابانهای ایران برگزار شد!
شرط ذهنی انقلاب
اما براي وقوع يك انقلاب تنها شرط عيني كافي نيست بلكه عامل تعیین کننده ديگري لازم است تا اين نارضايتي ها را در مسیر درست و منطبق با استراتژی مبتنی بر تغییر بنیادین سمت و سو بدهد. بدیهی است که در فقدان عنصر ذیصلاح سمت و سو دهنده برای رسیدن به هدف، این تهدید وجود دارد که پتانسیل بوجود آمده در جامعه به انحراف کشانده شود. این عنصر هدایت کننده را در علم الاجتماع انقلابی عنصر ذهنی می نامند. بنابراین نقش عنصر ذهنی ایجاد ظرف مناسب براي شكل دادن به نارضايتي ها و عصیان توده ها برای تحقق امر تغییر و هدایت يك جنبش و انقلاب در سمت و سوي متناسب با استراتژی مشخص تغییراست.
همانطور كه ميدانيد پس از انقلاب سال ٥٧ در ايران ما شاهد آزاد شدن انرژی عظيم توده هایی بودیم كه آزادي در کانون مطالبات آنها بود. پیشتازان انقلابی در اين راه بهای بسا سنگینی را پرداخت کرده بودند. جاده منتهی به این نقطه با خون بهترین فرزندان فدایی و مجاهد رنگین شده بود. اما رژیم جنایتکار آخوندی به این خواسته آرمانی مردم یعنی “آزادي ” پشت پا زد و اين حق مردم را ناديده گرفت.
اما علم اجتماعی نیز مثل همه علوم دیگر دارای قانونمندیهای خدشه ناپذیر خاص خود است.
برای مثال در زمینه بهداشت و علم پزشکی وقتی ميكروبي وارد بدن ميشود سيستمهای دفاعي بدن براي از بين بردنش فعال ميشوند تا آن را دفع كنند. خميني نيز در بدو ورود به ايران اگر چه استقبال ميليوني داشت، اما بدليل ذبح فرشته آزادی که بنیادیترین نیاز یک جامعه برای رشد و شکوفایی است، با خشم و مخالفت عموم مردم مواجه شد و توده های ميليوني كه به خیانت خمینی پی بردند برعليه او بپاخاستند.
اين همان واکنش غیرقابل اجتناب اجتماعی است که ریشه در قانونمندیهای حاکم بر جامعه دارد.
اکنون با توجه به مقدمه فوق و با نگاهی به شرایط کنونی در کشورمان نگاهی به وجه دیگری از خدشه ناپذیری قوانین اجتماعی می کنیم.
زنان در نقش راهبر و پیشرو
در قيامهاي كنوني همانگونه كه شاهد آن هستيم، زنان نيروي پيشتاز قیام هستند. پر واضح است كه نقش عمده زنان در اين قيامها و نيز پيام خون شهيدان قهرمان اين قيام، جهاني را به حركت در آورده است. اين كاملا قابل درك است چرا كه باز هم نظر به قوانین حاکم بر جامعه، بطور مشخص قشر و اقشار اجتماعی که مورد ستم و استثمار مضاعف قرار می گیرند از ظرفیت و پتانسيل بیشتری برای حرکت در راستای تغییر برخوردار می شوند. درست بمانند فنري كه هر چقدر فشرده تر شود بر نيروی جهشی آن بیشتر افزوده می شود.
اين دقيقا همان علت پيشتازي زنان در قيامهاي امروز در كف خيابانهاي ايران است. زيرا زنان بيش از ديگران در حكومت فعلي مورد ستم مضاعف قرار گرفته اند و هيچ چيز ديگر نميتواند جلودار آنها باشد. زيرا آنها خشم خود را به سلاحي براي مبارزه با ديكتاتوري زن ستيز آخوندي تبديل كردهاند و جان برکف، حاضر به پرداخت هر بهایی برای رهایی هستند.
در بالا به شرایط عینی جامعه که رابطه مستقیمی با استبداد و ستم و استثمار نظامهای توتالیتر و دیکتاتوری دارد پرداخته شد و نتیجه گرفتیم که این شرایط مبنای تحولات انقلابی را تشکیل می دهد.
حكومت ضدبشری حاکم كه خشت بنای آن از ابتدا با دروغ و فريبكاري و ضدیت با آزادی بنا شده است، اکنون همانند همه رژیم های دیکتاتوری، محصور در دایره سرنگونی است که شعاع آن روز بروز تنگ تر و تنگ تر می شود.
پیش بسوی آزادی
گفتیم انقلاب امری است قانونمند و اجتناب ناپذیر و شرایط انفجاری کنونی جامعه ما مبین یکی از جلوه های آن است. ظهور این شرایط نه فی البداهه که محصول پروسه ای است که با خیانت خمینی به آزادی و حق حاکمیت مردم آغاز شد و امروز خود را در گذار از دریایی پرخون و رنج در فریاد خجسته “آزادی، آزادی، آزادی” متجلی کرده است.
به حرمت آزادی است که مردم ايران عزم جزم كرده اند تا در مقابل دیکتاتوری و دشمنان آزادی بایستند و هرگونه مظاهر آن را در تحت هر شکل و نام نفی کنند.
به گواهی تاریخ سالهاست که پرواز پرنده آزادی بر فراز آسمان ایران زمین توسط دو ديكتاتوري شاه و شيخ ممنوع شده است. امروز مردم ستمدیده، اما استوار ما با سلاح جان و “آتش جواب آتش” در صحنه نبرد برعليه حكومت زن ستيز و جنايتكار حاکم حضور دارند و ميروند تا اين رژيم خونخوار را سرنگون كنند و به فرشته آزادي دست يابند.
اين همان انقلاب نويني است كه راه آن توسط درد و رنج و خون همه سربداران بخون خفته خلق هموار گردیده است. و امروز چه مبارک است که خلق ستمدیده برای تحقق آن جانانه ایستادگی می کند.
طوبي حق شنو . ١٢ آذر ١٤٠١