مریم اکبری منفرد، محکومیت حمید نوری را قدمی کوچک اما کیفی دانست
زندانی سیاسی مریم اکبری منفرد که در زندان سمنان محبوس است، با انتشار بیانیهای درسالگرد قتلعام ۶۷ اعلام کردکه داغ مرداد ۶۷ هنوز برای ما تازه است. مریم اکبری منفرد که ۱۳ سال زندانش را در زندان سمنان سپری میکند ضمن استقبال از محکومیت حمید نوری یکی از عوامل قتلعام ۶۷ در زندان گوهردشت، اظهار شگفتی کرد که بچههای این جنایتکار شکوه و شکایت کردند که پدرشان شکنجه شده است.
مریم اکبری منفرد که تنها به جرم دادخواهی از خون برادران و خواهرش زندانی و محکوم شده است بار دیگر اعلام کرد: «گریزی از عدالت نیست… من عهد بستم تا دادگاهی کردن تک به تک آمرین و عاملین کشتار عزیزانمان از پای ننشینم… ما زخمهایمان تازه است، نه ۳ دهه که سه روز هم از آن اتفاق برایمان نگذشته است! انگار برای ما، همین امروز اتفاق افتاده است. داغ مرداد هنوز دلهایمان را میسوزاند و تمام این سالیان به «دردمندی دندان بر جگر فشردیم» اما روز پیروزی دادخواهی مرهمی خواهد شد بر تمام داغهایمان.

بیشتر بخوانید
متن کامل پیام مریم اکبری منفرد که هرانا منتشر کرده است به این شرح است:
متن کامل نامه مریم اکبری منفرد
داغ مرداد هنوز دلهایمان را میسوزاند
«در اخبار میشنوم که بچههای «حمید نوری» شکوه و شکایت کردهاند که پدرمان شکنجه میشود.
روزگار غریبی است…
کسی که درست همین روزها عزیزان ما را به صف کرده و به اتاق اعدام برده است؛ کسی که جزو نفراتی است که شاید آخرین لحظات عبدی (عبدالرضا) را دیده و صد البته از رشادت و مقاومت او خون خونش را خورده و شاید هم با تمام کینه وجودش، خودش چهارپایه را از زیر پای عبدی کشیده؛ کسی که از اعدام هزاران نفر مثل عبدی دلشاد و خوشحال شده و افتخار کرده است؛ کسی که زندان را برای زندانیان جهنم کرده تا به زعم خود آنها را بشکند… حالا در بهترین زندانهاست و با عدالت تمام حرفهایش شنیده شده، ادعای شکنجه شدن دارد!
اگر اینها شکنجه است پس آن چیزی که خانواده شهیدانمان، مادران ما و مادرم گرجی تحمل کرد چه بود؟! بلاهایی که «هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا».
گوشهی سلولم در گرمای تبدار، خودم را میسپارم به دستان رویاها تا سالهای دور، زمانی که هم سن بچههایم بودم… راهی که تا اوین و گوهردشت با مادرم میرفتیم برای ملاقات… آخرین دیدار عبدی و بعد ازماهها بیخبری، ساکی با لباس خونین از شکنجهها.. لحظاتی که مادر میرفت به یک اتاق پر از عکس و در را میبست و با فرزندانش که در آن قابها همیشه جوان مانده بودند، خلوت کند تا ما اشکهایش را نبینیم… و روزی که همین بغضها او را برای همیشه در سن ۴۰ سالگی از ما گرفت… به راستی مگر کلمات را یارای گفتن از آن شکنجهها است؟
ما دهه دهشتناک و خدای شکنجهگر دهه ۶۰ اینها را زندگی کردهایم و برای همین است که به عدالت میاندیشیم و دادخواهی میکنیم تا نسلهای آینده ایران چنین تجربه دهشتناکی نداشته باشند.
عدالت از عشق والاتر است
چنین است که «عدالت از عشق والاتر است»، حتی والاتر از عشق مادریام به فرزندانم و چون عاشق فرزندانم هستم به «عدالت» برخاستهام.

عدم اجرای عدالت برای شاه و ساواک، راه تکرارش را برای این حکومت باز کرد ولی ما عزم جزم کردهایم که عدالت را برای همیشه در ایران جاری کنیم و محکومیت حمید نوری قدمی هرچند کوچک اما کیفی در این راه است…
سرخوش از شکستن بنبستی که به مدت سه دهه انکار میشدیم، از حکومت گرفته تا مدعیان دیگر که سر تعداد شهیدان چانه میزدند، همه میخواستند ما و درد ما را انکار کنند! اما ما دردهایمان را در تمام این سالیان به دوش کشیدیم درست برای همین لحظه و لحظات نوید بخش شیرین عدالت…
شنیدهام که موسوی تبریزی اعلام کرده است که: «خانوادهها میتوانستند شکایت کنند، اما نکردند»!
شاید شما یادتان رفته! بگذارید من یادآوری کنم که خانوادهها حتی حق برگزاری مراسم را هم نداشتند؛ در همان مراسمهای خانوادگی برای عزا آنها را با همه میهمانان بازداشت و راهی زندان میکردید؛ به خانوادهها نه پیکر عزیزانشان را دادید، نه گفتید کجا دفن شدند و نه حتی یک نشانی! و حالا بعد از ۳ دهه از کشتارتان، از شکایت اسم میبرید؟
حالا که من شکایت کردهام آن هم بعد از سه دهه، بامن چه کردهاید؟ جز تهدید و تبعید و ادامه زندان غیرقانونی؟
گریزی از عدالت نیست
گریزی از عدالت نیست… من عهد بستم تا دادگاهی کردن تک به تک آمرین و عاملین کشتار عزیزانمان از پای ننشینم… ما زخمهایمان تازه است، نه ۳ دهه که سه روز هم از آن اتفاق برایمان نگذشته است!
انگار برای ما، همین امروز اتفاق افتاده است. داغ مرداد هنوز دلهایمان را میسوزاند و تمام این سالیان به «دردمندی دندان بر جگر فشردیم» اما روز پیروزی دادخواهی مرهمی خواهد شد بر تمام داغهایمان…
قتلعام هنوز ادامه دارد، اعدامها و کشتار مردم بیگناه ادامه آن قتل عام است و ۸۸ ،۹۸،۹۶ تداوم کشتار ۶۷ هستند. تلاش و پای فشردن برای «دادخواهی قتلعام ۶۷» عین مبارزه برای آزادی است.
خون جاری شده از کبوتران خونین بال در تداوم تاریخی خون امام حسین و یارانش در عاشورا، جوشان و پرچم سرخشان همواره در تاریخ در اهتزاز خواهد بود.
ما برای اینکه دیگر هیچ خانوادهای داغدار نشود به دادخواهی برخاستهایم و به عدالت پای میفشاریم.
این روزها را به یاد عزیزانم رقیه و عبدی (عبدالرضا) و همچنین به علیرضا و غلامرضا میاندیشم که در من زنده هستند و همواره آنها را با لبخندی به یاد میآورم که گویی نگاهبانان من در این سیاه چالهاند.
سپیده عدالت از میان ابرهای تیره و طوفانی خواهد دمید و ما آن روز عشق را با تمامی قلبمان حس خواهیم کرد.
از آن ماست پیروزی
مریم اکبری منفرد. زندان جهنمی سمنان. ۱۵مرداد ۱۴۰۱»
بیشتر بخوانید
وضعیت وخیم جسمی مریم اکبری منفرد در سیزدهمین سال زندان
در باره نویسنده نامه
خانم مریم اکبری منفرد اکنون سیزدهمین سال زندان را در حال سپری کردن است. او در تمام این سالها از حداقل حقوق یک زندانی سیاسی محروم بوده است.
این زن زندانی سیاسی را پس از ۱۲ سال زندان در اسفندماه ۹۹ به طور ناگهانی به زندان سمنان تبعید کردند.
زندانی سیاسی مریم اکبری منفرد در تاریخ ۱۰ دیماه ۱۳۸۸ (پس از قیام عاشورای سال۸۸) در تهران بازداشت شد. او در خردادماه سال بعد توسط شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم گردید.
دو برادر مریم اکبری منفرد، غلامرضا و علیرضا اکبری منفرد در سالهای ۶۰ و ۶۳ به اتهام ارتباط و هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران، اعدام شدند. عبدالرضا اکبری منفرد برادر کوچکتر و خواهرش رقیه اکبری منفرد نیز در تابستان سال ۶۷ در قتل عام زندانیان سیاسی اعدام شدند.
جرم مریم اکبری منفرد که بدلیل آن بازداشت شده است، دادخواهی از خون برادران و خواهر خود بوده است که توسط پاسداران و عوامل حکومت اعدام شدند. مریم اکبری منفرد بارها تأکید کرده است که هرگز از خواسته خود یعنی دادخواهی از خون عزیزان خود کوتاه نخواهد آمد.