آن چه در پی میآید قسمت سوم و پایانی گفتگویی است که با دکتر عزیز فولادوند جامعهشناس و اسلام شناس ایرانی انجام شده است.
با توجه به نگاه نو و تازهای که در دیدگاه ایشان در مورد مقوله مقاومت مطرح شده است، توجه شما را به ادامه این گفتگو جلب میکنیم:
ما این تجربه را حتی درکشورهای اروپایی هم داریم. یعنی هر نیروی سیاسی، هر حزب نهادینه شده سیاسی بعد از جنگ جهانی دوم در اروپا و حتی در آلمان همیشه به سنت مبارزاتی زمان خودش حواله میدهد.
من یک مثال میزنم؛ حزب سوسیال دمکرات آلمان در جمهوری وایمار، اینها یک سنت مبارزاتی خیلی سترگی دارند.
در رایشتاک آلمان در جمهوری آن موقع آدولف هیتلر یک طرح و یک لایحهای را به مجلس ارائه داده بود بنام تفویض اختیارات تام فراقانونی به هیتلر یعنی همین ولایت فقیه. ولایت مطلقه فقیه.
در آن زمان یک فراکسیون کوچک ۹۴ نفره حزب سوسیال دمکرات در مقابل این اختیارات فرا قانونی قرار گرفت.
در آن سخنرانی بسیار انگیزاننده اتو ولز رئیس فراکسیون وقت، وی گفت: شما میتوانید آزادی ما را بگیرید. شما میتوانید اموال ما را مصادره کنید. شما میتوانید جان ما را بگیرید. ولی ما اجازه نمیدهیم شما شرافت و کرامت ما را بگیرید. سیاستمداران آلمانی معتقدند که این سخنرانی و این مقاومت باعث محبوبیت کنونی حزب سوسیال دمکرات آلمان بعد از ۶۰ سال شده.
میخواهم به سنت مبارزاتی برگردم. این سنت مبارزاتی، این مقاومت است که مشروعیت میآورد. آرایی که همین الان حزب دمکرات مسیحی و سوسیال دمکرات کسب میکنند و در صندوقهای رای برایشان میاندازند، فقط و فقط بخاطر مقاومت این دو حزب در دوران حکومت نازیسم هیتلری بوده است.
همین مثال را ما در فرانسه سراغ داریم در مورد ژنرال دوگل. همین مثال را هم ما در جنگلهای کوبا سراغ داریم محبوبیت فیدل کاسترو یا چه گوارا از کجا آمده بود از یک سنت مبارزاتی گذشته.
مارک خشونت طلبی به مقاومت
ببینید اصولا لفظ نافرمانی مدنی یک لفظ نامتجانس و بدقواره است.
این واژه اصلا در زبانهای دیگر وجود ندارد. این واژه در ذهن متبادر میکند که یک نفر فرمان میدهد و یک نفر نباید فرمان ببرد.
فرمان اصولا یک نهاد ارباب رعیتی هست. در زبان آلمانی ما چنین ترمی نداریم. در زبان آلمانی چیزی داریم به عنوان شجاعت مدنی.
نافرمانی مدنی یک ترکیب واژهای بد قواره است. نمیشود که فرمانی را پذیرفت و بعد در کنارش مدنیت را پذیرفت. به همدیگر اصلا نمیخورد. مثل دستگاه ولایت فقیه است.
لذا اگر ما تازه این را هم بپذیریم که نافرمانی مدنی خوب است، گویا ما در یک دستگاه و ساختار مدنیت داریم زندگی میکنیم که به ما اجازه اعتراض میدهد. به ما اجازه نافرمانی میدهد.
اگر هم چنین باشد خب در هیچ جای تاریخ ایران ما شاهد این گستردگی و وسعت از اعتراضات و به اصطلاح نافرمانیهای مدنی تا امروز نبودیم. نتیجه چه شد؟
نافرمانی مدنی یا اینکه شجاعت مدنی و اعتراضات زمانی جواب میدهد که اولا در یک سیستم دمکراتیک باشد. آن سیستم دمکراتیک بردبار باشد. تسامح و خردگرا و عقلانیت داشته باشد. قانون بفهمد و بعد با نمایندگان معترضان صحبت بکند.
بنشینند در یک کنش و واکنش دراز مدت به یک طرح برسند. بعد طرف مقابل حاضر باشد تغییراتی در ساختار خودش بدهد. بودجه فراهم بکند برای بررسی و جواب دادن به مطالبات مردم.
گوش شنوایی برای مقاومت پیدا نمی شود؟
فرض کنید نمایندگان معلمان یک سری خواستهها دارند. این خواستهها باید برآورده بشود.
روحانی گفته بود شما بروید بایستید در خیابان اعتراض بکنید. گویا مردم بیکارند و میخواهند بروند در خیابان سیگار بکشند. قهوه بنوشند و برگردند بیایند خانه.
وقتی که شما به اعتراض مدنی دست میزنید، باید طرف مقابل بپذیرد. نمایندگان شما را بپذیرد. آماده باشد ظرفیت و گنجایش داشته باشد که تغییر ساختار بدهد.
به مطالبات شما در یک اداره، در یک کارخانه و در یک نهاد رسیدگی کند. خود بخود میبینی که اصلا چنین چیزی وجود خارجی ندارد.
اگر قرار بر اعتراض باشد که حدود ۴۰ سال است مردم دارند تظاهرات میکنند. اعتراض میکنند.
معلمان اخیرا در ۵۰ شهر به خیابان رفتند. کدام نهاد حکومتی حاضر شده با اینها وارد مذاکره بشود؟
لذا همه ما خشونت طلب نیستیم. ما میخواهیم همه راههای مسالمتآمیز طی بشود و طی شده است. این صحنههایی که الان شما میبینید چه چیزی هست؟ جز اینکه اسلحه حمل میکنند؟ ژ۳ حمل میکنند. نارنجک حمل کردند. جایی را آتش زدند. رژیم دیگر در ظرفیتش نیست. من باورم این است که رژیم در واقع حتی منافع خودش را هم دیگر تشخیص نمیدهد. به یک روان پریشی دچار شده است. یعنی صم و بکم. یعنی اصلا متوجه نیست.
در روانپزشکی وقتی کسی با واقعیت غریبه میشود. دیگر نمیفهمد واقعیت چی هست.
ما میتوانیم این فرد را به عنوان خطر برای خودش و خطر برای جامعه به بخش روان پزشکی در بسته کلینک حواله بدهیم.
ایشان تا زمانی که تحت درمان قرار بگیرد اجازه نداشته باشد آنجا را ترک کند.
به خاطر اینکه از واقعیت دور شده است. رژیم الان از واقعیت هم دور شده. حتی منافع خودش را هم دیگر تشخیص نمیدهد.
در این بحبوحه گرانی، دراین بحبوحه فشارها، اینها طرح کنترل فضای مجازی را میریزند. یعنی حتی نمیداند که برای حفظ منافع خودش باید چکار بکند.
مقاومت، عمل خشونت بار نیست
اینهایی که معتقدند که مجاهدین به خشونت میگرایند، بیایند اول اثبات بکنند که رژیم منبع خشونت نیست. رژیم منبع خشونت است. رژیم منبع بیدادگری است. مردم در زیر فشار خشونت رژیم له شدند. خشونت نهادینه شده.
مثالی بزنم؛ یک کارمند بانک خانمی را با وضع بسیار فجیعی با لگد از بانک بیرون میکند که فیلمش هم در فضای مجازی هست. اینها به ما میگویند شما نافرمانی مدنی بکنید.
بله این خانم نافرمانی مدنی کرده. فرض کنیم اعتراض کرده، رئیس بانک یا این فرد مورد توبیخ قرار بگیرد، حتی حاضر باشد با یک دسته گل به منزل این خانم برود و از او عذر خواهی کند. حتی حاضر است خسارت مادی پرداخت بکند. آیا مسأله تمام شده است؟
من در ورای این کنش ستم اجتماعی میبینم. من در ورای این کنش یک نوع نگاه انسان شناسانه و هستی شناسانه میبینم. یک نوع ستم نهادینه شده میبینم. یک نوع توهین به کرامت انسانی میبینم.
بحث یک فرد نیست. بحث یک نمونه نیست. بحث این است که کل سیستم به طور ساختاری خشونت را ترویج کرده است. خشونت را در تمامی سپهرهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ما.
سوال نهایی این است که خب در مقابل این رژیمی که تا دندان مسلح است و حاضر نیست به هیچ مطالباتی هم پاسخ بدهد. وقتی پیرمردی گلایه میکند از وزیر بهداشت این مملکت و میگوید همسرم فلان دارو را ندارد، میگوید برو مالش بده! خب باید در مقابل این نوع تفکر، این نوع نگاه به انسان، نگاه به مردم و نگاه به کرامت انسانی چگونه برخورد کرد؟
در واقع کنه مسئله این است که شما به ما میگویید که بگذارید شما را شکنجه بکنند. بگذارید که شما را بکشند.
بگذارید اموال شما را غارت بکنند. بگذارید به فرزندان شما در شکنجه گاهها تجاوز کنند. بگذارید خانههای شما را خراب کنند. بگذارید به شما ترحم کنند، این در واقع مفهوم به اصطلاح نافرمانی مدنی است.
شما دارید دست رژیم را برای کشتار بیشتر برای خشونت بیشتر باز میکنید. از طرفی خشونت همیشه زایده نظامی است که اقتدار سیاسی را در چنبره خودش گرفته.
مماشات گران همین را میگویند در این چهل سال مماشاتگران میگویند از خودتان دفاع نکنید! شما به خشونت میگرایید.
شما هستید که جامعه را به حالت انفجاری بردید! ولی همیشه سوال این بوده که اگر قرار بر این باشد که ما کرامت انسانی خودمان را، آزادی و دمکراسی را به جامعه برگردانیم، راه حل چی هست؟
شما به ما راه حل نشان بدهید. شما پیشنهاد بکنید مردم که شب و روز در خیابانها فریاد میزنند اعتراضاتشان را فرموله کردند. تمامی زندانیان سیاسی ما کدام یک از زندانیان سیاسی ما به خشونت گراییدند؟ مگر اینها همه فعالیت مدنی نمیکردند؟
کامیونداران، معلمان، کارگران، کشاورزان، دانشجویان، بازاریان و گرسنگان اینها با مدنیترین نوع برخورد با حاکمیت تا الان حتی در شعارهایشان هم مواظب هستند که گویا طرف مقابل جری نشود.
هیچ راهی برای ما نمیماند جز اینکه قیصر را به هر وسیله ممکن از اسب پایین بکشیم. این همان کاری است که در اوکراین مشروع است و دارد انجام میشود. و از آن حمایت می شود. ما هم حرفی جز مقاومت نداریم.