الجزایر در سده ۲۰ به عنوان یک کشور کانون انقلاب و جنبش علیه استعمار شناخته شده بود. انقلاب الجزایر هم مثل هر انقلاب دیگری شاخصها و معرفهای خاص خودش را داشت. مفدی زکریا یکی از آنان بود. او در سال ۱۹۰۸ در الجزایر بدنیا آمد و در ۱۹۷۷در تونس وفات یافت. مفدی زکریا در سال ۱۹۵۵ سرود «قسم» را که بعدها به سرود ملی الجزایر تبدیل شد سرود و به همین اتهام هم بازداشت و تحت شکنجه قرار گرفت. او بعد از سالها زندان توسط جبهه آزادیبخش الجزایر به خارج فرستاده شد.
دراین نوشته کوتاه، مختصری از مبارزه ادبی وی در مقابله با استعمار فرانسه، اعتقاد او به مبارزه و مقاومت و عشق او به استقلال کشورش، تقدیم می شود.
شعر از دیدگاه مفدی زکریا، انقلاب، مبارزه و ایمان به واقعیت است و این نگاه، سرود رسمی انقلاب الجزایر یا همان «سرود قسم» را شکل میدهد.
قسم به فرودآمدگانی که با شدت فرود می آیند، (و قسم) به خون های پاکی که ریخته شده است،
و (قسم) به آن گروههای (مقاومت) درخشان و تکان دهندهای، (که) در کوه های بلند و مرتفع هستند،
ما قیام و شورش کردیم چه زنده بمانیم یا بمیریم، و پیمان بستیم تا الجزایر زنده شود!
در رابطه با جنایات سپاه بخوانید
انحلال سپاه؛ نقش بسیج در سرکوب مردم ایران
ما سربازانی هستیم که در راه حق قیام کردیم، و به خاطر استقلال خودمان جنگیدیم،
زمانی که سخن میگفتیم به ما گوش داده نمی شد، پس صدای آهنگ تیر را برای عزت خود اتخاذ کردیم!
و آهنگ و نغمه مسلسل را به عنوان لحن و ریتم (برای خود) شناختیم، و پیمان بستیم تا الجزایر زنده شود.
سرود انقلاب الجزایر و طنین مردمی آن
در قصیده «زنزاله العذاب» تصویرهایی بدیع از انقلاب، مبارزه و چالش های آن را می بینیم این شاعر به خون بهای شهدا و به مظاهر دیگر نبرد قسم یاد می کند که ما انقلاب کردیم تا زنده کنیم یا بمیریم و با خود عهد بستیم تا الجزایر را زنده کنیم.
(آنان) بر ظلم همانند سیلی که همه چیز را در بر میگیرد، شورش کردند و قیام کردند، نه گُردان ها و نه گروه و فرقه ها آنان را از پا در نیاوردند.
(آنان) لشکری هستند که به سوی پیروزی میروند، (در حالی که) فرشتگان به آن لشکر احاطه دارند، نشانه شان موجی است که با شدت به سوی مرگ می شتابد،
در ادامه قصیده مفدی زکریا متذکر میشود که جلادان و ظالمان عهد و پیمان شکستند و بر این اعتقاد پای میفشارد که حق، تنها با جهاد خونین محقق میشود؛ نه با عهد و پیمان و توافق نامههای روی کاغذها؛
چقدر پیمان ها را شکستند و به رؤیا تبدیل شدند، تا موجب شد دیگر به غیر جنگ اطمینان نداریم!
حقوق مان را با خون آزادگان نوشتیم، (چون) نه جوهر و نه کاغذ (دیگر) به درد ما نمیخورد!
البته این اشعار تنها بخشی از شعر مقاومت را در الجزایر شکل میدهد. مسلماً انقلابی 130 ساله با زندانهای طولانی مدت و با طیف گسترده مبارزان و آزادی خواهان همراه بوده است؛ اشعاری که در زندانها سروده شده و حتی گاهی با خون مبارزان بر در و دیوار زندانها حک شده است. از جمله این اشعار شعر «الذبیع الصاعد» است که در زندان بربروس در وصف شجاعت و پایداری «احمد زبانا» و از زبان او هنگام رفتن به پای چوبه دار سروده شده است.
بلند شد، همانند مسیح و با غرور فریاد می زد او سوق داده می شده (در حالی که) سرمست است و سرودی را زمزمه و تلاوت میکرد،
در حالی که دست و پا بسته بود، همانند فرشتگان یا کودکی که صبح تازه ای را استقبال میکند.
مفهوم شهید در مبارزه
از آنجا که شهید به آرمان خود پایبند است، با افتخار و شادی و سرور به سوی چوبه دار حرکت میکند و سرمست از شوق دیدار یار، زیباترین آوازها را زمزمه میکند؛ آنگاه از آن جایگاه بلندی که دارد، احساس عزت و افتخار میکند و با عزت از عالم فانی به سوی عالم باقی می شتابد…
به سوی بلندی می رود همانند مؤذنی که کلمات هدایت را تلاوت میکند تا خواب زدگان و غفلت زدگان را بیدار کند.
فریادی است که از آن، هستی به لرزه در میآید و ندایی است که همه وجود را تکان میدهد،
عمل کن ای مرگ! در آنچه که تو عامل هستی، من خشنودم و راضی هستم، از اینکه ملت و کشورم با خرسندی و سعادت زندگی کند.
اشعار مفدی زکریا، اگر چه در ده ها سال پیش سروده شده است، اما گویا آیینهای است که مقاومت و خیزش و فدای مردم ایران را نیز در خود انعکاس میدهد. این زبان مشترک انقلاب خلقهاست. مفدی زکریا یکی از آن زبانهای مشترک بشریت است.
حسین بیضایی