در دو روز گذشته فضای عمومی جامعه ایران از قیام مردم زاهدان، آبدانان و مهاباد متاثر بوده است. این سه رویداد که در دو روز پیاپی در اتمسفر سیاسی ایران رخ داد، برای خیلی از مردم یاد آور استمرار قیام است. واضح است که تلاش همه جانبه خامنهای آن است که شاهد هیچ نمودی از استمرار قیام نباشد اما پر واضح است که جریان تاریخ را دیکتاتورها تعیین نمی کنند بلکه تودههای مردم و رزمندگان کف خیابان هستند که سمت و سوی تاریخ را تعیین میکنند.
چرا خامنهای در تلاشهای شکست میخورد؟
زاهدان، استمرار جنبش
روز جمعه ۱۲ خرداد۱۴۰۲ مردم دلیر و آزادیخواه زاهدان بار دیگر به خیابان آمدند و علیه استبداد خامنه ای دست به تظاهرات زدند. در گرامیداشت جمعه خونین زاهدان در این جمعه هم مردم دلیر این شهر بعد از برگزاری نماز جمعه در خیابان دست به تظاهرات ضدحکومتی زدند.
در زاهدان، مردم شجاع این شهر با وجود حضور نیروهای امنیتی و تدابیر سرکوبگرانه، پس از نماز جمعه، در خیابانها تظاهرات گستردهای برگزار کردند. آنها علیه اعدام، سرکوب و غارت توسط رژیم شعار سر دادند. شعارهایی مانند «مرگ بر خامنهای»، «مرگ بر دیکتاتور» و «آزادی آزادی، آزادی» سر داده شد. جوانان پلاکاردهایی حمل میکردند که بر روی آنها نوشته بود: «مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر» و «سلطنت ولایت، یکصد سال جنایت».
شکی نیست که این خیزش بهرغم تعداد زیاد اعدامهای جنایتکارانه در یک ماه گذشته که بخش عظیمی از آن به هموطنان بلوچ تعلق دارد، نشان داد که ملتی که از زاهدان تا تهران و ایلام بپا خاسته و آزادی را اراده کرده است، پیروز خواهد شد.
در شرایطی که خامنه ای برای سدبستن در مقابل قیام، به اعدامهای فزاینده روی آورده و عفو بینالملل زندانهای ایران را «میادین کشتار» توصیف کرد، جوانان دلیر بلوچ در زاهدان در نهمین ماه قیام روی پلاکاردهایشان چنین نوشتند «طناب دار جلاد، بر گردن دماوند، دیگر اثر ندارد».
این درحالی بود که در همین هفته و در روزهای نزدیک به تظاهرات زاهدان، میرغضبهای خامنهای ۴ هموطن بلوچ را در زندانهای زاهدان، زابل و کهنوج اعدام کردند و در همان حال ۷ سوختبر زحمتکش در شهرهای زاهدان، ایرانشهر و نهبندان و راسک با شلیک پاسداران کشته شدند.
در همین زمینه
محسنی اژه ای چرا با سلاح خالی شلیک میکند؟
شهر شورشی آبدانان کانون خشم
علاوه بر زاهدان در شامگاه پنجشنبه ۱۱خرداد جوانان آبدانان از استان ایلام، در هفتمین روز قتل حکومتی بامشاد سلیمانخانی جوان ۲۱ساله به خیابانها آمدند و در حالی که شعار «مرگ بر خامنهای» سرمیدادند با نیروهای سرکوبگر درگیر شدند. نیروهای امنیتی خامنهای که نتوانستند آتش خشم مردم را خاموش کنند، اقدام به شلیک تیر مستقیم بهسمت مردم و جوانان شورشگر کردند. شلیک گاز اشکآور و گلولههای ساچمهیی بهسمت تظاهرکنندگان، دهها مجروح بر جای گذاشت.
جنگ و گریز بین مردم و نیروهای سرکوبگر تا پاسی از شب ادامه یافت.برغم اینکه مردم و جوانان آماج شلیک تفنگهای ساچمه ای و گازاشک آور نیروهای سرکوبگر بودند اما خیابان را ترک نکردند و به جنگ و گریز با پاسداران ادامه دادند.
مهاباد و بوکان در کمین ستمگران
۴۰ سال پیش در ۱۲ خرداد سال ۱۳۶۲ خمینی ۵۹ نفر از جوانان مبارز شهر مهاباد را اعدام کرد. برخی از آنها کمتر از ۱۸ سال سن داشتند و برخی هم اتفاقی در خیابان دستگیر شده بودند. در دهه ی شصت که کردستان هنوز یکی از کانونهای مهم مبارزه علیه رژیم قرون وسطایی خمینی بود، خمینی به منظور مرعوب کردن مبارزین و نیروهای انقلابی و همچنین انتقام کشته شدن کسانی که در اشغال کردستان دست داشتند، این ۵۹ جوان و نوجوان انقلابی را به تبریز منتقل و به جوخه های اعدام سپرد.
اکنون ۴۰ سال از آن جنایت می گذرد، و خامنهای خلف خمینی، نه تنها یک دم از هر نوع قتل، شکنجه، زندان، فقر و فلاکت روی گردانی نکرده است بلکه بر شدت آنها افزوده است.
به همین مناسبت در ۱۲ خرداد، فعالان کرد اعلام اعتراض کردند و فراخوان عمومی برای تجمع در آرامستان این شهر و بزرگداشت شهدای آن سالهای سیاه ۶۰ و شهدای قیام را داده بودند. نیروی امنیتی، گارد ویژه و جاشها از قبل قبرستان مهاباد را محاصره کرده و مانع از تجمع و حضور مردم شدند. تعدادی از مردم تجمع و بزرگداشت خود را پایینتر از قبرستان برگزار کردند.
در بوکان نیز همزمان با سالروز کشتار ۵۹ تن از جوانان مهاباد در سال ۱۳۶۲، خانوادهی جانباختگان اعتراضات «بوکان» بر مزار «محمد حاجیرسولپور» یکی از شهیدان قیام گرد آمدند.زنان و مادران درحالی که عکس شهیدان را در دست داشتند میخواندند:
«بیا جلاد، تکهتکهام کن، تا بفهمی ایمانم را
تو ای جلاد، اگر استخوانهایم را خرد کنی
اگر تمام عزیزانم را مقابل دیدگانم نابود کنی،
به خاک پاک کردستان قسم که من کردم و هرگز عقب نخواهم کشید».
قیام در مداری تازه
سایت حکومتی دیدار روز ۸خرداد۱۴۰۲ از قول از یک مقام سابق حکومتی با اشاره به شرایط جوشان و انقلابی خطاب به سرکردگان حکومتی نوشت: «اینطور نیست که شما الآن آرامش را میبینید و فکر میکنید زیر این آرامش هیچ خبری نیست، نه آتش زیر خاکستر است و مطمئن باشید که اینها با یک جرقه ممکن است دوباره شکل دیگری به خودش بگیرد».
واقعیت این است که این سه حرکت که برشمردیم، یک پدیده اتفاقی نبودند بلکه این سه حرکت قیامی نمودی از جهتگیری روبه آینده جامعه ایران است. حکومت هم میداند این شرایط انفجاری آبستن تحولات شگرفی در جامعه است. اما خامنه ای مثل گربهای که در کنج تاریک یک اتاق به دام افتاده باشد جز چنگ انداختن به دیگران کار دیگری از او ساخته نیست.چشم انداز سرنگونی خامنه ای از هر سو پیداست.