طنز تلخی است! این روزها بسیاری از کسانی که تا دیروز نسل سرنگونیطلب جامعه و انقلابیون را به دلیل مبارزه برای سرنگونی حکومت ولایت فقیه محارب و منافق و تروریست میخواندند، به این نتیجه نهایی رسیدهاند که این حکومت قابل دوام نیست و باید از خیرش گذشت و به قول خودشان از جمهوری اسلامی عبور کرد!
یکی از آنان میرحسین موسوی است. میرحسین موسوی که زمانی نخست وزیر نورچشمی خمینی بوده و از قیام۸۸ در حبس خانگی است، خیلی دیر به این نتیجه رسیدکه دیگر« اجرای بدون تنازل قانون اساسی» ولایت فقیه کارساز نیست! و خواهان برگزاری همه پرسی شد.
میرحسین موسوی در بیانیه ای که منتشر کرده است «ساختار تناقضآلود و غیرقابل دوام نظام اساسی کشور» و «قدرت غیرپاسخگو و مسئولیتناپذیر» را بحران بحرانها میخواند. میرحسین موسوی نتیجهگیری کرد که برای«حفظ امنیت عمومی و پیشگیری از خشونت» باید «نظم موجود» تغییر کند و میثاقی تازه تدوین شود؛ «میثاقی که پیشنویس آن از سوی نمایندگان منتخب مردم، از هر قومیتی و با هر گرایش سیاسی و عقیدتی تهیه شود و در یک همهپرسی آزاد به تأیید ملت برسد».
در همین زمینه
فرمانده سابق سپاه پاسداران هم اعلام بریدگی کرد!
میرحسین موسوی چگونه به این نقطه رسیده است؟
به این ترتیب میرحسین موسوی که طی ۱۳ سال گذشته برغم تحولات شگرف جامعه ایران بخصوص بعد از قیامهای ۹۶ و ۹۸ هنوز هم بر سر مواضع اصلاح طلبانه پیشین خود مبنی بر بازگشت به قانون اساسی مورد تایید خمینی بود، اکنون به این نتیجه رسیده است که این نظام سیاسی امکان ادامه بقا ندارد.
اکنون سوال این است که چه چیزی میرحسین موسوی را به این نقطه رسانده است که به این حقیقت اعتراف کند؟ آیا او دیگر مدعیان اصلاح طلب درون حکومت واقعا نمیدانستند که ولایت فقیه غیر قابل اصلاح و رفو کردن است؟ اکنون کدام عامل قدرتمندی او و باند مغلوب را به این اعتراف تاریخی کشاندهاست؟
پاسخ همه این سوالات را باید در قیام مردم ایران جستجو کرد.
-قیام ۵ ماهه مردم ایران که برغم همه سرکوبهای وحشیانه و شکنجه و اعدام متوقف نشده برای بسیاری از این جریانات که شم سیاسی قویتری دارند این حقیقت را روشن ساخته است که دیگر باید با نظام سیاسی جمهوری اسلامی غزل خداحافظی را خواند.
-بیانیه کنونی میرحسین موسوی در ادامه بیانیه پشین او در مورد جانشینی خامنه ای بیانگر این واقعیت است که خامنه ای آنچنان ضعیف شده است که دیگر باندهای غالب و مغلوب علنا میتواننند علیه مواضع او موضع بگیرند.
قیام مردم ایران و چالش مشروعیت برای خامنه ای
-خونی که ازپیکر جوانان، کودکان و زنان و دختران میهن بر زمین ریخت و هزاران زندانی سیاسی شکنجه شده و صدها چشم از حدقه در آمده ،آنهم در عصر ارتباطات و اینترنت چنان فاشیزم مذهبی حاکم را نامشروع کرده است که برای کسی که اندک فهمی از واقعیات سیاسی داشته باشد، بلاهت و نابخردی است که هنوز چشم به اصلاح وضع موجود داشته باشد.
-کسانی امثال میرحسین موسوی و بسیاری دیگر از مدعیان اصلاح که سابقه سپاهی بودن و مشارکت در جنایات دهه ۶۰ و ۷۰ حکومت را دارند، میدانند که در هرحال آنان سوار بر کشتی ولایت هستند. اگرچه اکنون پز مخالفت و اپوزیسیون گرفتهاند.
اما از حافظه تاریخی ملت پاک نمیشود که آنان بخشی از ساختمان ولایت فقیه هستند. از همین رو در تحولات پرشتاب پیش رو این فرصت خوبی برای آنان است که هرچه سریعتر از جبهه ولایت فاصله بگیرند و در سمت درست تاریخ قرار بگیرند.
– برای میرحسین موسوی ۱۳ سال طول کشید تا از تئوری «اجرای بی تنازل» به تئوری « عبور از جمهوری اسلامی» برسد. اگر بخواهد با همین سرعت حرکت کند نگرانی آن است که هرگز نتواند از سیاست« عدم خشونت» به ضرورت «قهر انقلابی» مردم برسد. چون تا آن روز ولایت فقیه ۷ کفن پوسانده است.