نامه آرش صادقی؛ در باره ناپدیدشدن همسرش گلرخ که در آن ابراز نگرانی کرده است. زندانی سیاسی آرش صادقی با نوشتن نامه سرگشادهیی نسبت به بیخبری از سرنوشت همسرش گلرخ ایرایی ابراز نگرانی کرد. آرش صادقی که خود در زندان مخوف گوهردشت محبوس است از اینکه بعد از انتقال گلرخ به بازداشتگاه اطلاعات سپاه خبری از او در دست نیست ابراز نگرانی کرد. او همچنین در این نامه نام دو تن از شکنجهگران اطلاعات سپاه به نام رئوف و علی رضوانی اشاره کرد که نقش فعالی در گرفتن اعترافات اجباری و شکنجه دارند.
لازم به یادآوری است که روز ۲۳آذرماه جاری، نیروهای گارد متشکل از ۲۰زن و مرد به بند زنان زندان قرچک ورامین حمله کردند. آنان با بیرحمی و خشونت زنان زندانی سیاسی را مجروح و مصدوم کردند. درحالی که موی زندانی سیاسی گلرخ ایرایی را گرفته بودند او را روی زمین کشیدند و بردند. از آن زمان اطلاعی از وضعیت این زن فعال مدنی در دست نیست.
عدم تماس گلرخ بعد از انتقال به بازداشتگاه سپاه
در اینجا بخشهایی از نامه آرش صادقی همسر گلرخ ایرایی را به نقل از سایت هرانا میآوریم: «با گذشت یک ماه از انتقال همراه با ضرب و شتم گلرخ، از زندان قرچک به بازداشتگاه دو الف سازمان اطلاعات سپاه کماکان اطلاعی از وضعیت ایشان به دست نیامده است. گلرخ از زمان انتقال به بازداشتگاه هیچگونه تماس و ملاقاتی با خانواده نداشته است. بعد از انتقال گلرخ از زندان قرچک به بند دو الف شخصی به نام رئوف که یکی از بازجویان سازمان اطلاعات سپاه و صحنه گردان اصلی تمام اعترافات (تلویزیونی) بازداشتیهای سپاه است، در تماسی با خانواده وی ضمن تهدید، به آنها اعلام کرده باید سکوت کنند و حق هیچگونه اطلاعرسانی را در خصوص وضعیت گلرخ ندارند. نامبرده یکی از بازجویان پرونده من و گلرخ در بازداشت سال ۹۳ است».
آرش صادقی در بخش دیگر از نامهاش نوشت: یکی از روشهای کثیف این بازجو به جز شکنجه و آزارهای طاقتفرسا، قطع کردن یکباره قرصهای حیاتی برخی از زندانیها بود.
شرکت رئوف در بازجوییها
طبق گفته سهیل عربی، رئوف در بازجوییهای همسر ایشان نیز حضور داشته است و بر اثر ضربه وارده رئوف، زانوی نسترن دچار شکستگی در همان محل میشود. رئوف در جریان اعترافات اجباری من در اسفند ۹۳ به همراه علی رضوانی (مدتها بعد از پروژه اعترافات، علی رضوانی را در تلویزیون به عنوان خبرنگار دیدم) متن اعترافات را تنظیم و در اختیار تیم فیلمبرداری قرار میدادند. در تمام مراحل فیلمبرداری و اعترافگیری از من، در خانه امن سپاه که سه تیم از شبکه افق، بیست و سی و باشگاه خبرنگاران جوان حضور داشتند، این دو نفر صحنهگردان اصلی پروژه اعترافات اجباری بودند».
بیشتر بخوانید
بیخبری از گلرخ ایرایی بعد از انتقال به بازداشتگاه سپاه
۲۰روز بی خبری از وضعیت گلرخ ایرایی
آرش صادقی در بخش دیگر از نامهاش از به کارگیری خانوادهها به عنوان ابزار شکنجه یاد میکند و مینویسد: «هفته گذشته مادر همسرم در پی بیخبری از وضعیت دخترش و تهدیدهای بازجو و در حالی که آخرین خبر از فرزندش، خبری مبنی بر ضرب و شتم وی با باتوم و شوکر بود به خاطر فشارهای عصبی دچار حمله قلبی و در بیمارستان بستری شد. سوال اینجاست که در سیستم قضایی جمهوری اسلامی ایران، یک مهره سپاه که خود را کارشناس معرفی میکند، تا کجا قدرت مانور دارد؟ آیا بازجو حق تهدید و آزار خانواده زندانی را دارد؟
بازگشت ساختار قضاییه به دهه۶۰
در دهههای اخیر، تهدید و ارعاب و بازداشت خانوادههای زندانیان سیاسی برای جمهوری اسلامی مجددا رونقی دو چندان گرفته است. به نظر میرسد که با بازگشت ساختار قضایی جمهوری اسلامی به دهه ۶۰، روشهای شکنجه هم به همان دههها برگشته و عریانی و گستردگی ویژهای به خود گرفته است. مواردی که نشان از رویه ۴۰ساله جمهوری اسلامی و دستگاه قضایی بازجوسالار آن علیه زندانیان سیاسی و خانوادههای آنها دارد.
ارتباط با خانواده از جمله حقوق ابتدایی زندانیان است که جمهوریاسلامی از زندانیان سیاسی دریغ میکند. طبق نظر حقوقدانان، نقض حقوق زندانیان، شکنجه و آزار محسوب میشود. شکنجه هم از جمله مصادیق جنایت علیه بشریت محسوب میشود. بازجو عملا اعضای خانواده را نیز به ابزاری برای شکنجه زندانی تبدیل میکند. شکنجهای که نه فقط زندانی که اعضای خانوادهاش هم رنج آن را متحمل میشوند. حتی اگر فعالیتی نداشته و شهروندان عادی جامعه باشند. در سیستم قضایی بازجوسالار جمهوری اسلامی، قضات عمدتا آلت دست دستگاه امنیتی هستند و دههها قبل، باقی مانده افراد نیمه مستقلی که به صورت محدود در برابر دخالت لجام گسیخته امنیتیها مقاومت میکردند، نیز از مناصب خود اخراج شدند تا فضا برای حاکم شدن کامل بازجو سالاری آماده شود».
بازیچه بودن قضات در دست نیروهای امنیتی
آرش صادقی سپس به بازیچه بودن قضات در سیستم قضایی ولایت فقیه اشاره کرد و نوشت: «قضات بازیچه مسلوب در دستان نیروهای امنیتی هستند. نیروهای امنیتی در نظامهای غیردموکراتیک و تمامیتخواه که ارعاب و وحشتپراکنی ابزار اصلی آنها برای حکومت کردن و تحمیل اتوریته بر شهروندان است. این ساختار دهشتناک وقتی در خدمت ولی فقیهی قرار بگیرد که میپندارد مردم باید فرمانبردار حکومت باشند. خصلت مخرب و انسانیتستیز آن صد چندان میشود.
نقطه اتکا چنین رهبر و نظامی به نیروهای پلیسی و امنیتی خواهد بود تا بذر وحشت را بپراکنند. هر آنکس که بیباکی پیشه کند را چنان عقوبتی دهند که مایه عبرت دیگران شود. این دیدگاه و وجود دستگاه اطلاعاتی نظارتناپذیر بستر اصلی وقوع جنایاتی چون کهریزک است».
مبتلا بودن آرش به سرطان بدخیم استخوان
زندانی سیاسی آرش صادقی از جمله فعالین مدنی است که به دلیل فعالیتهای مدنیاش به ۱۵سال زندان محکوم شد. او اکنون در زندان گوهردشت موسوم به رجاییشهر محبوس است. او در بند امنیتی و تحت شرایط دشواری به سر میبرد. وی و همسرش گلرخ ایرایی که هردو زندانی هستند، از ملاقات محروم هستند. آرش صادقی مبتلا به نوعی سرطان بدخیم استخوان به نام کندروسارکوما مبتلا شده. این بیماری هم دراثر عدم رسیدگیهای پزشکی بعد از ضرب وشتم نسبت به این زندانی ایجاد شد. با وجود اینکه زندانیان سیاسی باید طبق قوانین حقوق بشری از حقوق خاصی برخوردار باشند. اما آرش صادقی و دیگر زندانیان سیاسی در زندانهای حاکمیت از حداقلهای انسانی محرومند.