جان دادن برای خوشبختی ملت
شاید امروز روز آخر زندگیم باشد، برای خوشبختی ملت… این جمله حتما براتون آشناست. همان جمله معروفی که شهید قیام، محمد حسنزاده از جوانان بوکان، شب ۲۵ آبان استوری کرد و بعد رفت و در راه خوشبختی ملت جاودانه شد. شب ۲۶ آبان، قهرمان دیگهای از سردشت بنام آسو قادری که این خبر رو شنید اونم همین جمله رو استوری کرد و در برگشت از خانه مادر بزرگش در شهر بانه با قیام جوانان بانه مواجه شد. آسو قادری هم آنشب با گلوله گزمههای خامنهای بخون نشست. این گونه بود که جان باختن برای آزادی و خوشبختی ملت از شهری به شهر دیگه انتشار یافت.
آسو قادری جوان دلیری از شهر بانه
آسو قادری جوان کرد دلیری بود که در قیام سراسری ایران در ۲۶ آبان در بانه به کاروان شهیدان پیوست. او فراخوان شهید قیام از بوکان محمد حسنزاده را راه و رسم خود کرد و برای نبرد با دیکتاتور قرار داد و برای خوشبختی مردم پشت سر او به جوانان کف خیابان پیوست.
شب ۲۵آبان، محمد حسنزاده در استوری خود نوشته بود که شاید امروز روز آخر زندگیم باشد، برای خوشبختی ملت… و همان شب در تظاهرات شهر بوکان به شهادت رسید و فردای آنروز که آسوی قهرمان از شهادت محمد با خبر شد همین جملات محمد را استوری کرد. به این ترتیب شجاعت و شرافت از شهری به شهر دیگر جاری شد.
هموطنی با شنیدن خبر شهادت آسو، چه زیبا نوشته بود که «اینجا کردستان است. انگار جانباختگانمان برای همدیگر کارت دعوت می فرستند…
در همین رابطه
نگاهی به سرگذشت شهید قیام اسماعیل گل عنبر
شب ۲۶ آبان جوانان بانه به پشتیبانی از بوکان خیابانها را غرق کرده بودند. آنشب آسو قادری، جوان ۲۲ سالهی اهل روستای «بصره» و ساکن شهر «ربط» سردشت حین بازگشت از خانه مادربزرگش وارد بانه که یکپارچه آتش بود شد. مزدوران رژیم که از قیام جوانان بانهای به وحشت افتاده بودند وحشیانه به روی آنها آتش باز کردند. آسو نیز در این تیراندازیها از ناحیه سر و شانه با گلوله جنگی مورد هدف قرار گرفته و بشهادت رسید.
پیکر آسوی قهرمان با فشار نیروهای سرکوبگر، ساعت ٢ بامداد جمعه بیست و هفتم آبان با حضور خانوادهاش در آرامستان “هرمزآباد” ربط به خاک سپرده شد.
بی شک نام این جوان دلیر در زمره جوانان بی ترس و بیم کردستان، در خاطره تمام ایران تا ابد باقی خواهد ماند.
دست خالی آمدم اینجا ولی وقت وداع
پنجه در خاکت زدم مشتی شرف برداشتم …