به یاد مجتبی قناعتی که بر دیوارهای شهر «آزادی» مینوشت
آزاده نزادیم که آزاد بمیریم
با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم
با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم
تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
بله! این شعری بود از یک شاعر جنوبی که جوان ِ دلیرِ شیرازی، مجتبی قناعتی در یکی از پستهایش نوشته بود. همان جوانی که ۹دی رفت تا بر دیوارهای شهرِ شیراز آزادی رو بنویسه اما توسط مزدوران خامنهای دستگیر و زیر شکنجه از این همه بیداد جان داد و به کاروان شهیدان قیام سراسری پیوست.
مجتبی قناعتی ایستادگی تا به آخر
مجتبی قناعتی از جوانانی بود که در جریان قیام سراسری، برای دمیدن روح قیام در کالبد شهر، فعالانه بر دیوارها شعار نویسی میکرد. روز ۹دی که اسپری رنگ را در کوله گذاشت و از خانه بیرون رفت دیگر کسی او را ندید. مزدوران حکومتی در شیراز در حین شعارنویسی او را دستگیر کرده و با خود بردند.
روز ۱۳دی در حالیکه زیر شکنجه شهیدش کرده بودند، پیکرش را در بیابانهای «میانرود» رها کردند. قاتلان به خواهر و برادرش اطلاع دادند که برای تشخیص هویت بروند. این در حالی بود که کارت بانکی مجتبی قناعتی همراهش بود و هویتش بر کسی پوشیده نبود. اما مزدوران خانواده را خواسته بودند تا آنها را وادار به سکوت کرده و وانمود کنند که مجتبی ایست قلبی کرده است. خانواده زیر بار این خواسته نرفته و پزشکی قانونی هم آنرا رد کرد.
مزدوران از خانواده خواستند که پیکر مجتبی را به «خرامه» برده و در آنجا دفن کنند. اما با اصرار خانواده پذیرفتند که او را در «دارالرحمه» شیراز بخاک بسپارند. اما تهدید کردند که نباید در زمان خاکسپاری شعار بدهند. عاقبت روز ۱۶دی پیکر مجتبی با همه آروزهایی که داشت در «وادی الرحمه» شیراز بخاک سپرده شد.
در همین رابطه
نگاهی به سرگذشت شهید قیام رضا لطفی
مجتبی قناعتی که از سالها قبل دغدغه وطن، مبارزه با دیکتاتوری و رسیدن به آزادی را داشت، از آبان۹۸ به قیام پیوست و از فعالین اعتراضات در شیراز بود.
زندگی مجتبی سراسر درد و رنج بود. او در هفت سالگی در جریان یک تصادف، پدر، مادر و برادر یکسالهاش را از دست داد و پیش پدربزرگ و مادربزرگش بزرگ شد. او با اتکاء به هوش و ذکاوتش توانست در دانشگاه قبول شود و در رشته صنایع شیمیایی دانشگاه شیراز درس میخواند. مجتبی برای تامین زندگی همزمان کار هم میکرد.
او جوانی بسیار دلسوز، مهربان و باهوش بود و بقول اطرافیانش مخ کامپیوتر بود. عاشق موسیقی و طرفدار دو آتشه رئال مادرید. اما در ورای همه این علائقی که داشت دلش برای آزادی وطن می تپید و برای استمرار قیام آرام و قرار نداشت. او در آخرین استوریش عکسی از مجله لوموند را منتشر کرده بود که نوشته بود:
«ایران
خشم جوانان، خشونت رژیم»
و مجتبی جوان سراپا خشم علیه این حاکمیت آدمکش بود. خشمی که بعد از شهادتش در وجود جوانان ایران دوباره فوران خواهد کرد و در همان خیابانهایی که او «آزادی» را مینوشت، جاری خواهد شد.