جمشید پیمان، ۱۱آوریل ۲۰۲۳
– شازده یک اتوبوسی کرایه کرده بود به اسم « اتوبوس براندازی»
خودش نشست پشت فرمون، بغل دستشم ثابتی را نشوند که راهو نشونش بده! از دیگرون هم خواست مجانی سوار بشَن و تیز بِرن طرف براندازی!
– شازده ما، طفلکی چهل ساله به هر دری میزنه که بشه رهبر و فرمانده واسه براندازی جمهوری اسلامی، سنگش به در بسته میخوره!
از سوگند پادشاهی بگیر
تا حزب مشروطه،
تا دست به گردن شدن با پسر خمینی،
تا ابراز عاشقی به محمد خاتمی،
تا سبزقبا شدن واسه میرحسین موسوی،
تا شورای ملی ایرانیان،
تا فرشگرد،
تا ققنوس،
تا پیمان نوین،
تا وکالت ،
تا حزب ایران نوین
و تا منشور مهسا!
از همین نویسنده
چرا این روزها پرداختن به شاهزائده مهم است؟
شازده از اتوبوس بیرون پرید؟!
ــ دو سه روز پیش بنده خدا یک لیستی از اسامی کسانی که دلش میخواست سوار اتوبوسش کنه، داد به گروه شیش نفره ی براندازش!
اما انگار بهش جواب دادند، تو همون فرمون اتوبوسو محکم بچسب و به امر ثابتی چپ و راست و عقب و جلو کن و دخالت تو کارای دیگه نفرما!
شازده از این جواب شوکه شد! نمیدونست چکار کنه، چه خاکی به سرش بریزه؟ از همش بدتر، جواب یاسمینو چی بده که صدبار بهش گفته، پسر بیا بشین تو خونه و دست از این خُل خُل بازیات بردار!
ــ شازده ، نومید و درمونده و حیرون و ویلون دیروز سر یک پیچ تند، فرمون اتوبوس ول کرد در حالی که داد میزد، : «از همتون قهرم، میرم دنبال چندتا برانداز دیگه میگردم» از اتوبوس پرید بیرون!
ــ باری، خدا بیامرزه لیلا و علیرضا ،خواهر و برادرشو: اونا هم بد جوری دچار دپرس و نومیدی شده بودن!
الان ، من واقعا نگران حال شازده هستم! میترسم تو این هیر وُ ویر یک کاری دست خودش بده!
جان مادرتون، برای کمک به شازده، هرکی هر کاری از دستش برمیاد، تا دیر نشده، کوتاهی نکنه!