ویدئوی دخترک گل فروشی که آرزو دارد دکتر شود
ویدئوی دخترک گل فروشی که آرزو دارد دکتر شود
ویدئوی دخترک گل فروشی که آرزو دارد دکتر شود. حکایت دخترکی است که از سه سالگی مشغول کار است. او کودک ایران است. تو همین شهر خودمون. جنوب تهران. توی همین مسیر بهشت زهرا . نیازی نیست اسمش را بدانیم . نیازی نیست حکایت اش را بشنویم. کافی است فقط یک ساعت نه فقط و فقط ده دقیقه کنار خیابان کنار او بایستی. او را درک می کنی. قصههای همه شان با همه شدت درد شان شبیه هم است. پدرانی که در اثر فقر یا حادثه یا بیماری خانه نشین شده اند. مادرانی که عمری است با کودکی بر دوش روی آسفالت داغ آفتاب خورده جنوب تهران می دود تا شب نانی داشته باشد به کودکانش بدهد.
بیشتر بخوانید
اولین طلیعه شورش لشگر محرومان؟
دختر گل فروش داستان ما اما حالا دارد بزرگ می شود. از سه سالگی کار کرده است. بعد از ۹ سالگی دیگر مادر گل را به دستش داده است که مستقل کار کند. او چه مهربانانه به پدری عشق می ورزد که همه نقطه اتکا و اعتماد اوست. او کودکانه تنها یک آرزو دارد. پای شکسته پدرش خوب شود تا بتواند دوباره راه برود. تا دوباره سر پا بایستد. آخر او تکیه گاه همه است؛ تکیه گاه مادر بزرگی که سرطان حنجره گرفته است. تکیه گاه خاله یی که نمی تواند هزینه درمانش را بدهد. حالا دخترک گل فروش ما با سرشاری می گوید همراه با خواهر کوچکم روزی ۵۰ یا ۶۰ تومان در می آوریم.
شاید دخترک گل فروش از این رو می خواهد پزشک بشود که بتواند پدر بیمارش را خوب کند. برایش زندگی بدون حامی و پشتیبانی مثل پدر بی معنی است.نقطه کانونی عواطف او همان جاست. این دخترک گل فروش نماینده هزاران وشاید صدها هزار دخترک و پسر گل فروش دیگر است که شب و روز را در خیابانها بسر می برند به امید لقمه یی نان .
پس باید زودتر گام برداشت باید این امیدهای کوچک را نگذاشت به یاس تبدیل شود. باید ایرانی بسازیم که این کودکان سازندگانش باشند نه گل فروش آن.