آزار و خشونت، دشنام و شکنجه هرگز نمیتواند مرا وادار بدرخواست رحم و شفقت از جلاد کند. من مردن با سربلندی و ایمان فناناپذیر و اعتماد کامل به سرنوشت کشورم را ، بزندگانی پست و دور از اصول مقدس، ترجیح میدهم.
من ایمان دارم که تاریخ بزودی حقایق را بیان خواهد کرد، ولی نه آن تاریخی که عدهای در بروکسل ، واشنگتن، پاریس یا سازمان ملل تدوین نمایند. بلکه تاریخی که فرزندان آزادی بنوشتن آن مشغولند و چگونگی مرگ استعمارگران و جیره خواران آنها را نشان خواهند داد. افریقا تاریخ خود را خواهد نوشت و این تاریخ، مشحون از مجد و افتخار افریقا، از شمال تا جنوب خواهد بود.
قسمتی از آخرین نوشته های پاتریس لومومبا به همسرش
«چه کسی میتواند این شمار از برادران ما را که هدف تیرباران قرار گرفتند یا در سیاهچالها تلف شدند از یاد ببرد. همان سیاهچالهایی که در آنها کسانی انداخته میشدند که نمیخواستند تسلیم حکومتی شوند که در آن ستمگری و خفقان و استثمار برقرار بود.
برادران و خواهران! ما در کنار یکدیگر پیکار دیگری را آغاز میکنیم. پیکاری والا که کشورمان را به سوی صلح و آشتی، شکوفایی و عظمت سوق خواهد داد. ما به کمک یکدیگر عدالت اجتماعی را برقرار خواهیم کرد که در آن هر کسی مزد به حق کار و کوشش خود را دریافت خواهد کرد. ما به دنیا نشان خواهیم داد هنگامیکه انسان سیاهپوست در آزادی کار کند چه میتواند بیافریند، ما کنگو را به کانون درخشش تمام قاره آفریقا تبدیل خواهیم کرد. ما مراقب خواهیم بود که فرزندانمان بتوانند به راستی از سرزمینشان بهره ببرند.
ما تمام قوانین گذشته را مورد بازنگری قرار خواهیم داد و قوانین جدیدی وضع خواهیم کرد که عادلانه و اصیل باشند. ما به سرکوب اندیشه آزاد پایان خواهیم داد و به گونهای عمل خواهیم کرد که تمامی شهروندان از آزادیهای اساسی ذکر شده در اعلامیه جهانی حقوق بشر برخوردار شوند.»
جملات بالا بخشی از سخنرانی پاتریس لومومبا به مناسبت ۳۰ ژوئن سالروز استقلال کنگو، در سال ۱۹۶۰ است.
پاتریس لومومبا کیست؟
پاتریس لومومبا، یکی از معروفترین و محبوبترین رهبران جنبشهای آزادیخواه در قاره افریقا، در یک خانواده مسیحی تربیت یافت. دوران تحصیل خود را در یک مدرسه ابتدایی پروتستان و یک مدرسه مذهبی کاتولیک و آموزشگاه پست دولتی گذراند. وی با مطالعه آثاری از ژان ژاک روسو، ولتر، ملویل و ویکتور هوگو با افکار مترقی روز جهان آشنا شد و به مطالعه شعر و نوشتههای بسیاری که مضامین آزادیخواهانه و ضد استعماری داشتند پرداخت.
پاتریس لومومبا سراسر زندگیاش را به خاطر استقلال کنگو و در نبرد با استعمارگران بلژیکی گذراند. سال های سال بود که سرمایه داران بلژیکی با در اختیار گرفتن معادن مس و طلای کنگو، با هم دستی سران قبایل و با بهرهکشی از نیروی کار ارزان مردم کنگو، به انباشتن سرمایه های خود مشغول بودند. مردم کنگو در نتیجه غارت انحصارات بلژیکی، در پائین ترین سطح زندگی قرار داشتند. مالاریا، جذام، سل و … در آن جا بیداد میکرد. اغلب کودکان کنگوئی به خاطر سوء تغذیه به سن هفت سالگی نمی رسیدند.
پاتریس لومومبا در کتاب میهن من کنگو مینویسد: «از همان دوران کودکی به طور مبهم این طور استنباط کردم که سیاهان و سفید پوستان در ضعف و بیچارگی اصلاً به یکدیگر شباهتی ندارند.»
مطالعه تاریخ کنگو و اطلاع از چگونگی مستعمره شدن کنگو توسط اروپائیان، او را سخت تحت تاثیر قرار میداد. وقتی در تاریخ میخواند که بیش از ۶۰۰ نفر از هم وطنانش در شهر لیژ به دست لویی پانزدهم در یک روز قتل عام شدهاند، از این همه ظلم بیطاقت میشد.
در همین رابطه
پاتریس لومومبا قهرمان ضداستعماری مردم کنگو
اسارت و زندان پاتریس لومومبا
پاتریس لومومبا در سال ۱۹۵۵ به عضویت حزب لیبرال بلژیک درآمد. او در فاصله سالهای ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۰ دو بار به زندان افتاد. بار نخست به اتهام اختلاس مالی که خودش معتقد بود انگیزه سیاسی پشت آن بوده و بار دوم به علت فعالیتهای سیاسیاش برای استقلال کنگو که از مستعمرههای پادشاهی بلژیک بود.
وی پس از آزادی از زندان و برای پیشبرد اهداف استقلال طلبانه خود به فکر تأسیس یک حزب و تشکیلات سیاسی افتاد. نتیجه این تصمیم، «جنبش ملی کنگو» بود که در سایه تلاشهای بی وقفه او، توجه رهبران جنبشهای آزادیخواهانه و مترقی جهان را به این جنبش جلب نمود. او در سخنرانی خود به مناسبت تشکیل جنبش ملی کنگو گفت: «بلژیک نباید استقلالی را که ما از طریق مسالمت آمیز خواستار آن آاآآن هستیم، به عنوان یک هدیه تلقی کند. استقلال حق مشروع ملتی است که از آن محروم مانده است. هدف ما ازتشکیل جنبش ملی کنگو این است که مردم را به منظور مبارزه علیه رژیم استعماری و طرد سیستم استثمار انسان از انسان، متحد سازیم.»
او با شرکت در کنفرانسها و تجمعات مختلف، از اهداف خود برای استقلال کنگو و از ظلمی که استعمار سلطنتی بلژیک بر مردم کنگو اعمال میکرد، صحبت میکرد. سخنرانیهای او همیشه مورد استقبال مردم قرار میگرفت.
در جریان تحولات و رشد و توسعه سیاسی در برخی از نقاط تظاهراتهای مختلف روی میدهد و استعمار بلژیک با نگرانی تحولات سیاسی کنگو را زیر نظر میگیرد. هنگامی که برخی از رهبران احزاب دیگر بازداشت و زندانی شدند، لومومبا طی اعلامیهای خواستار آزادی آنها شد که این مسئله محبوبیت لومومبا را دو چندان میکند. سرانجام در سال ۱۹۶۰ مردم کنگو توانستند استقلال کنگو را به دولت بلژیک تحمیل کنند.
لومومبا در نقش نخست وزیر
پاتریس لومومبا در زندان از خبر پیروزی حزب خود آگاه و بسیار خوشحال شد. حزب جنبش ملی از مجموع هفتاد و سه کرسی بخشهای ایالتی، پنجاه و شش کرسی را تصاحب کرده بود. با چنان پیروزی درخشانی هیچکس تردید نداشت که لومومبا مورد اعتماد مردم است.
پس از پیروزی و محبوبیت چشمگیر پاتریس لومومبا و انتخاب او به نخست وزیری، خائنین داخلی با حمایت استعمارگران خارجی بر علیه سیاستها و فعالیتهای دولت او توطئه میکردند. ابتدا قبایل مختلف را بر علیه هم تحریک کردند. سپس به تحریک کارگران اداره حمل و نقل کشور پرداختند. افسران بیکفایت ارتش بلژیک که افسران ارشد سازمان نظامی کنگو بودند، سربازان کنگویی را علیه دولت تحریک میکردند که سرکوب وجنایت سربازان موجب ترس و وحشت تمامی مردم میشد.
در حالیکه پاتریس لومومبا در بیرون از کنگو حمایت سازمانهای بین المللی را خواستار بود، هرج و مرج و تز فدرالیسم و جدایی استانهای مختلف کنگو به اوج رسیده بود و نزدیکان لومومبا نیز از مسیر اهداف انقلابی خارج شدند و در پی کودتایی لومومبا را از نخست وزیری ساقط کردند.
وبوتو، رهبر کودتا به تعقیب پاتریس می پردازد، آنها به اتومبیل پاتریس نزدیک می شوند. دو ساعت بعد سربازان او را دستگیر کرده و با دستهای بسته ، بوسیله یک هواپیما به بندر فرانکی فرستادند، سپس به لئوپولدویل و از آنجا به تیسویل اعزام و زندانی شد.
کودتا و اعدام
مدتی بعد کازاوبوو، بومبوکو و موبوتو با هواپیما وارد تیسویل شدند، آنها برای انحراف انقلاب کنگو از اهداف اصولیاش با پاتریس مذاکره کردند لیکن پاتریس زیر بار نرفت. پس از مدتی جلادان، لومومبا و یاران صدیق او ژوزف اوکتیو معاون سنا و موریس موپولو وزیر جوانان پاتریس را با طناب بستند بطوریکه آنها قادر به تکان خوردن نبودند
در ژانویه ۱۹۶۱پاتریس لومومبا به همراه دو وزیرش با تصمیم موسی چومبه و با حمایت نیروهای بلژیک، به دسته جوخه اعدام متشکل از افسران بلژیکی سپرده شده و تیرباران شدند.
پس از به خاک سپرده شدن اجساد، دو بار محل دفن لومومبا و وزرایش نبش قبر شد و اجساد آنها به نقاط دیگری منتقل شد. نهایتا «ژرار سئورت» افسر پلیس بلژیک اعتراف کرد وی و برادرش پس از دومین نبش قبر، اجساد لومومبا و دو تن دیگر را قطعه قطعه کرده و در اسید سولفوریک حل کردهاند. به اعتراف این دو نظامی بلژیکی، از جسد این سه تن، تنها تعدادی از دندانها، بخشی از استخوانها و گلولههایی که در جمجه آنها وجود داشت باقی ماند که آنها را به عنوان «یادگاری» نزد خود نگهداشتند.
جمع آوری : حسین بیضایی