فایل صوتی وحید افکاری در مورد اعمال شکنجه های وحشیانه برای اعتراف گیری از او
فایل صوتی وحید افکاری سنگری و افشای شکنجههای وحشیانه علیه او برای اعتراف گیری،
فایل صوتی منتشر شده از سوی وحید افکاری نشان میدهد که او بشدت تحت شکنجه های وحشیانه قرار گرفته است و در دادگاه هیچ امکانی برای دفاع از خود نداشته است.
مردم ایران من بی گناهم!
در یک فایل صوتی منتشر شده از وحید افکاری، وی به نحوه بازداشت، سلول انفرادی، شرح شکنجه ها و همچنین دادگاه خود اشاره کرده است.
دادگاه انقلاب و کیفری شیراز در محاکمات جداگانه ای وحید افکاری را به همراه دو برادر دیگرش به نامهای نوید افکاری و حبیب افکاری به حبس و اعدام و شلاق محکوم کرد.
متن کامل سخنان او به همراه فایل صوتی را جهت اطلاع خوانندگان و کمک برای رساندن این زندانی سیاسی منتشر میکنیم؛
«با چشم بند و غل و زنجیر از منزل بیرون بردند توی یک سلول انفرادی انداختند که شب و روزش مشخص نبود و به زور برای خوابیدن جام میشد. روز بعد من را پیش شخصی که بعدها فهمیدم بازپرس است بردند و درحالیکه چشمام رو باز نکردند از من پرسید در تاریخ ۱۱ -۵ -۹۷ ساعت یازده و نیم شب کجا بودی ؟ گفتم هیچ آدمی یک هفته قبلشو یادش نمیاد که فلان ساعت کجا بوده چه برسه به یه ماه و نیم قبل!
روزا و هفته ها توی انفرادی بودم و طبق اوراق پرونده نه در آگاهی و نه در بازپرسی یعنی دادسرا هیچ ورقه ای رو امضا نکردم. علیرغم فحاشی و شکنجه ها بازم تسلیمشون نشدم. پدرم و دامادمون رو بازداشت کردند و تهدید شدم که بقیه خانوادتم بازداشت میکنیم. صدای بی گناهیمو هیچکس نمیشنید.
درست یا غلط تصمیم گرفتم خودم رو بکشم تا شاید اینجوری یک مسئول صدامو بشنوه و وجدانش بیدار بشه و لااقل نوید از این مخمصه جون سالم بدر ببره. بعد از ۲۰ روز اعتصاب عذای خشک لیوان شیشه ای رو شکوندم و گردنم رو پاره پاره کردم. چشمم رو که باز کردم دیدم توی بیمارستان نمازی هستم و سه روز توی کما بودم و متاسفانه بازم کسی صدامو نشنید.
بیشتر بخوانید
بازداشت جوانان بهبهانی که برای شهدای قیام نوحه خوانی کرده بودند
ایران معترضین شکنجه شده را به مرگ محکوم می کند
به بازداشتگاه وزارت اطلاعات منتقل شدم و از لحظه ورودم انواع شکنجه ها رو متحمل شدم. پلاستیک روسرم می کشیدند و پایینش رو محکم می گرفتند و بعد از حدود یک دقیقه باز میکردند و دوباره تکرار میکردند.
در حالیکه غل و زنجیر بودم با شوکر به همه جای بدنم می زدند. سرو ته اویزونم می کردند و ساعتها با باتوم می زدند کف پام بعدم وادارم میکردند راه برم تا جای کبودیها کمتر بمونه.
دفتر خاطراتم رو از خونه تو بازرسی ها آورده بودند و قسمتهای کاملا شخصی اش رو بلند فریاد می زدند و تهدید میکردند اگر چیزی که ما گیم رو ننویسی مادرت و خواهرت رو بازداشت میکنیم.
بالاخره تو تاریخ ۲-۷- ۹۸ به شعبه اول کیفری یک استان اعزام شدیم برای محاکمه.
خانواده مقتول از همون اول هرگونه آشنایی و ارتباط با ما رو منکر شدند.
قاضی دادگاه مهرداد تهمتن
قاضی دادگاه مهرداد تهمتن بود که گفت آیا اتهام معاونت در قتل را قبول داری؟ در جوابش گفتم چطوری میتونم از خودم دفاع کنم درحالیکه هیچ اطلاعاتی از ماهیت پرونده ندارم اگر شخصی ادعا میکنه منو در زمان و مکان وقوع قتل دیده احضارش کنید تا همه ما ببینیمش.
اگه دوربینی حضور من رو در محل وقوع قتل یا حتی چند کلیومتری محل قتل مشخص کرده بهمون نشونش بدید. اگه موبایل من در محل و منطقه وقوع قتل حتی آنتن دهی داشته مدارکش رو ارائه بدید. اگه حتی وسیله ای نقلیه ای از من توی محل قتل یا مناطق اطراف توسط اشخاص دوربین ضبط و رویت شده ما را با خبر بکنید تا بدونیم. اگر آلت جرمی از قبیل آلت قتاله از من یا منزلمون کشف شده نشونمون بدید که همه ببینند، یا اگه توی وسائل زندگی ما نشانی از ارتکاب جرم کشف شده ارائه بدید.

ولی بدون شک همچین ادله یی هیچ وقت وجود خارجی نداشت چون ما بیگناه بودیم. و قاضی فقط بر و بر منو نگاه میکرد!
بعدش من بهش گفتم من شهودی دارم که اثبات میکنند من در زمان و تاریخ وقوع قتل در مکان وقوع قتل حضور نداشتم علیرغم اینکه شما هیچ مدرکی دال بر مجرم بودن من ارائه نکردید و منو دو سال بی گناه تو زندان نگه داشتید. من حرفامو می زدم ولی جز تمسخر و نیشخند و تکرار این سوال چیزی از قاضی نمی شنیدم.
اتهامتو قبول داری یا نه؟ بارها و بارها تکرار شد؛
اتهامتو قبول داری یانه!!
حتی بارها کتبی شفاهی درخواست حضور رسانه ها و فیلمبرداری دادیم اما آقای تهمتن قاضی پرونده میگفت این فقط تشریفات و قانونی است و من صلاح نمی بینم از جلسه دادگاه فیلم ضبط بشه.
من از شما مردم میپرسم چرا همیشه با فیلمبرداری از دادگاهمون مخالفت میکردند؟
مردم ایران به شرافتم به انسانیتم من بی گناهم پرونده من موجود هست هیچ مدرکی علیه من وجود نداشته ندارد و نخواهد داشت چرا که من بی گناهم.
مرزهای بی شرفی جابجا شده
امروز مرزهای بی شرفی جابجا شده و برای اینکه نشون بدن ما امنیت داریم برقرار میکنیم انسانهای بیگناه رو دستگیر میکنند بدون مدرک بازداشت میکنند و بدون مدرک محاکمه شون میکنند و بهشون حکم میدهند و زندگیشون رو ازشون میگیرند و حتی بدتر از اون اعدامشون میکنند.
من امروز نمی دانم بعنوان یک انسان قرن بیست و یکمی با اینهمه فرهنگ با اینهمه تمدن چجوری باید از خودم از دفاع کنم؟
چجوری به انسانها بگم که به من کمک کنند؟
من هیچ راهی ندارم جز منطق جز اینکه قانونی صحبت کنم.
من راه دومی ندارم
مردم ایران من بیگناهم».