نگاهی به ماهیت اعتراضات در ایران در آستانه انفجار
در اعتراضات علیه حاکمیت ولایت فقیه، هیچ موضوع صرفا صنفی و اقتصادی وجود ندارد. به دلیل وجود یک ولی فقیه فاسد و جنایتکار، تمامی مطالبات رو به همین حاکمیت است. در نتیجه تمامی مسایل اقتصادی زایدهی نظام سیاسی است و نه یک مدیریت بد و یا مشکل صنفی و… بنابراین هر اعتراض صنفی نیز بلادرنگ در این نظام به یک موضوع سیاسی و از جنس براندازی تبدیل میشود و به همین علت رژیم نیز هر تجمع صنفی را یک رویارویی با تمامیت نظام تلقی کرده و پاسخ را نه در حل مسئله بلکه با سرکوب میدهد.
در این نقطه؛ این سوال مطرح میشود که چرا این رژیم به جای سرکوب به حل مشکلات معیشتی نمیپردازد؟ چرا رژیم با حل مشکلات اقشار مختلف این تجمعات صنفی را پایان نمیدهد؟ مگر به نفع خامنه ای نیست که این وضعیت را جمع کند؟ مگر این توان را ندارد که این کار را انجام دهد؟
چرا اعتراضات گسترش مییابد؟
پاسخ روشن است: مردم به دلیل کینه و نفرتی که از این حکومت دارند؛ خواهان سرنگونی ولایت فقیه هستند از این رو از نگاه خامنهای آنها «دشمن» این حکومت به حساب میآیند و خامنهای نه تنها کمکی به دشمنان واقعی خود نمیکند به عکس تا بتواند انها را در تنگنای معیشتی میگذارد؛ آب و نان و داروی آنها را قطع کرده و آنها را در محاصره نگاه میدارد.
از سوی دیگر؛ این حکومت تنها یک مسئله دارد و آن هم حفظ نظام است. از این رو در تنگنای اقتصادی و در تحریمهایی که در آن دست و پا میزند؛ هر درآمدی هم که داشته باشد آن را هزینه تروریسم و سرکوب میکند. حتی اگر مازادی داشته باشد؛ آن را صرف غارت و چپاول سران حکومت میکند. بنابراین در این حکومت و از این رژیم هیچ مطالبهای برای اقشار معترض حل نخواهد شد.
شاید این جا این سوال پیش بیاید که اگر در این حکومت تضادی از اقشار حل نشده و حل هم نخواهد شد و تنها با سرنگونی است که آنها میتوانند به حقوق خودشان برسند؛ پس اعتراضات و تجمعات اعتراضی چه فایدهای دارد؟ آیا این حرف؛ اثبات کننده این تئوری نیست که باید سوخت و ساخت و این حکومت را تحمل کرد تا روزی که خودش سرنگون شود!؟
دیکتاتوری تابع تعادل قوا
در پاسخ باید گفت که این دیکتاتوری دقیقا تابع تعادل قواست و زبان قدرت و زور را خیلی خوب میفهمد و اگر فشار اعتراضات اقشار مردم، قوی و متمرکز و سراسری و سازمان یافته و در پیوند با سایر اقشار باشد بیتردید رژیم را به زانو در می آورد و رژیم را وادار میکند که انها را به رسمیت شناخته و حقوقشان را بدهد. به عبارتی اگر تاکنون با اعتراضات موفق نبودهایم علت در این است که پرزور و پرقدرت و همه جانبه وارد کارزار سرنگونی نشده بودیم.
پاسخ پایهای در شکستن طلسم اختناق و… است. در سرنگونی است و تنها با سرنگونی است که اقشار میهن میتوانند به حقوق حقه خود برسند. [خروش مردم مسجد سلیمان؛ توپ، تانک فشفشه خامنه ای کشته شه! + فیلم]
بنابراین میتوان گفت هر فریاد و هر اقدام و هر تجمع در کف خیابان میتواند عاملی برای احقاق حقه اقشار باشد و در عین حال میتواند اختناقشکن بوده و در خدمت سرنگونی قرار داشته باشد. یعنی از یک سو باید با تمام قوا بر طبل اعتراضات کوبید و از سوی دیگر اقشار مختلف باید قدرت خودشان را در حمایت از مقاومت و کانونهای شورشی نشان داده و با آنها پیوند بخورند. در این پیوند است که حقوق اقشار هم به صورت پایهای و اساسی تامین میشود و میتوانند به مطالبات خودشان برسند.
اتحاد و همبستگی کلیه اقشار و پیوند آنها با کانونهای شورشی در سراسر کشور سرنگونی را محقق میکند و میتوانند تمامی موانع را از سر راه بردارند.