نگاهی به آنچه که در انقلاب مردم ایران می گذرد!
این روزها شخص خامنه ای و به تبع آن دستگاه استبداد ولایت فقیه سخت ترین دوران عمر خود را می گذرانند. برغم همه دود و دمها و بوقهای تبلیغاتی در مورد جمع کردن قیام و خیزش مردم، به زبان صریح باید گفت که همه قرائن و شواهد میگوید که این بساط خامنه ای است که درحال جمع شدن است.
برای فهم این واقعیت نگاهی به مختصات کنونی قیام مردم می اندازیم و سپس وضعیت نیروی متخاصم آن یعنی خامنه ای و دستگاهش را بررسی می کنیم؛
در همین زمینه
آیا مساله انقلاب ایران قشر خاکستری است؟
مختصات قیام مردم
۱.انقلاب و قیام مردم ایران تاکنون ۱۰۵ روز است که به صورت مستمر در خیابانها همراه با افت و خیزهای تداوم داشته است. چنین وضعیتی در انقلابها و جنبشهای معاصر بی نظیر است. جنبش بهار عرب تنها ۲۸ روز استمرار داشت.
۲.این قیام تکامل یافته و سرآمد قیامهایی است که مردم ایران طی سالیان اخیر داشتهاند.اگر در قیام ۸۸ رهبری آن در درون حکومت بود و در قیام ۹۶ مطالبات اقتصادی بن مایه قیام بود و در قیام شکوهمند ۹۸ جرقه آن با گرانی بنزین و با جلوداری فرودستان جامعه به پیش رفت اما این قیام از همان آغاز به قول رییسی عمود خیمه نظام یعنی خامنهای را نشانه گرفت. و از همین روست که این قیام سرنگونی را به گفتمان قالب جامعه تبدیل کرد.
۳.در این قیام خشم بر ترس غلبه کرد و پیروز شد.عنصر سازماندهی که در این قیام وارد شد بر سازمانیافتگی مسلح نیروی سرکوبگر تفوق داشت. جوانان و زنان و دختران قیام به قدرت خود و ضعف دشمن آگاه شدند از همین رو دیگر نه در خیابان و نه در زندان و بازداشتگاه این ترس نبوده و نیست که حکم میراند.این شجاعت و یقین به پیروزی است که در نسل آزاد شده در قیام موج میزند.
۴.کارشناسان حکومتی حالا دیگر صریحا دارند اذعان میکنند که کار این حکومت که به نام انقلاب اسلامی خود را بر مردم غالب کرده بود، تمام شده است؛ بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه دانشگاه تهران صریحا می گوید: من پایان انقلاب اسلامی را اعلام میکنم!
انصاری راد اعتراف می کندکه ۸۵درصد مردم با قیام هستند.
۵.این قیام صد و چند روزه همان طور که سرنگونی را به گفتمان غالب جامعه تبدیل کرده است، به عنصر آتش هم دمیده است. اکنون دهههشتادی و نسلهای پیشین آن در کنار هم رسم و راه آتش برافروختن بر دشمن را فراگرفته است. حالا این کوکتل مولوتوف است که زبان مشترک این نسل شده است.
انزوای همه جانبه خامنه ای
قیام با چنین مختصاتی ادامه دارد اما در مقابل این قیام، دشمن در چه وضعیتی است؟
۱.خامنه ای در درون دستگاه حاکمه منزویتر و تنهاتر از همیشه است. درجریان قیام تقریبا تمامی چهرههای سابقهدار حکومت که هرکدام ید طولایی در جنایت هم دارند، جرات موضعگیری به نفع خامنهای را نداشتند. برغم همه توپ و تشرهای خود او به خواص بازهم کسی برای حرفهای او تره خورد نکرد و کسی حاضر به موضع گیری علیه قیام نشد!
۲.بسیاری از چهرهها حتی در درون باند خودش تلاش کردند از همسویی علنی با خامنهای خودداری نمایند. تنها سرمایه باقیمانده برای خامنهای رییسی است که در سخنرانی اخیرش به شکل مهوع تلاش کرد از خامنه ای حمایت کند.اما همین حمایت برایش گران تمام شد و از هر سو مورد حمله و هجوم دیگر باندها قرار گرفته است.
۳.سرمایه دیگر خامنهای سپاه و بسیج است که تلاش دارد آنها را سرپا نگاه دارد. اما همه شواهد حاکی از آن است که این سپاه و بسیج هم دیگر کارایی سابق را برای خامنه ای ندارند. خستگی، بی انگیزگی و بریدگی وجه غالب در همین نیروهاست. اظهارات اباذری یکی از سرکردگان سپاه پاسداران در مورد بریدگی فرماندهان سپاه تصویر خوبی از واقعیت امر می دهد
۴.برجام به جایی نرسیده است و در عوض تحریمهای گستردهتری از سوی آمریکا و اروپا و کانادا اعمال شده است. این وضعیت، اقتصاد مضمحل شده حکومت را از هم می پاشاند.
در چنین وضعیتی است که ریال به صورت دیوانه واری بی ارزش می شود و مردم قدرت خرید خود را از دست می دهند و این چشم انداز یک انفجار اجتماعی گستردهتر و توفندهتر را می دهد.
بنابراین خامنه ای بازندهایی است که هنوز بر عصای سرکوب تکیه دارد اما این عصا سالهاست که پوسیده است و عنقریب است که با تداوم قیام در مقابل خشم گریزناپذیر نسل جوشیده و روییده از قیام از هم بپاشد. پس باید کار خامنه ای را تمام شده فرض کرد و زمانش در دست قدرتمند ماست.