نگاهی دوباره به پرونده شکنجه و قتل شاهین ناصری
سرانجام سازمان زندان های کشور بعد از سه روز سکوت خبر کشته شدن شاهین ناصری را تأیید کرد. منتظری دادستان تهران هم از پاسخ طفره رفت و گفت که از مسئولین مربوطه! پیگیری کنید!
شاهین ناصری به عنوان شاهد «شکنجه» نوید افکاری، کشتیگیر ایرانی، یاد میشود. کارشناس بازرگانی که به اتهام مالی در زندان بود و تا روزهای آخر به گفته آشنایانش از گفتههایش درباره شکنجه نوید افکاری دست نکشید.
شاهین ناصری پیش از مرگ گفته بود تهدید شده درباره نوید شهادت ندهد و یک بار مقام مسئولی در شیراز او را تهدید کرده بودکه بلایی سرخانواده ات میآوریم. [مدتهاست از شاهین ناصری خبری نیست]
شاهین ناصری که بود؟
در سال ۹۹ یعنی اوج روزهایی که نوید افکاری در آستانه اعدام بود و ماموران اطلاعات منکر شکنجه علیه نوید افکاری بودند، مردی ناگهان برخاست و فریاد زد من شاهد شکنجه نوید افکاری بودم. اسم او شاهین ناصری بود.
کارشناس بازرگانی و آن زمان مشغول گذراندن دوره محکومیت خود در شیراز بود. او ۲۶ شهریور ماه ۱۳۹۷ در قزوین بازداشت و چهارم یا پنجم مهرماه همان سال به شیراز منتقل شد.
در برگه «تحقیق از شاهد» شاهین ناصری جزئیات روزی را توصیف کرده که نوید افکاری را در شیراز «هنگام شکنجه» دیده است.
بر اساس این چهار ورقه شهادتنامه، شاهین ناصری میگوید هنگامی که در اداره آگاهی شیراز بوده صدای فریاد نوید افکاری را شنیده و صحنه کتک خوردن او به دست دو مامور لباس شخصی را به چشم دیده است.
بازپرس به شاهین گفت ذوبت میکنیم
او در یک فایل صوتی میگوید: «یک روز در آگاهی در راهرو صدای داد و بیداد و التماس شنیدم. سروان همراهم از من خواست که در راهرو بایستم تا او برگردد. رفت در یک اتاق را باز کرد. من هم از روی کنجکاوی رفتم ببینم چه خبر است. دیدم دو نفر لباس شخصی در یک اتاقی با فحاشی و باتوم و لوله نوید را با بیرحمی تمام کتک میزنند. بهش میگفتند هر چی ما میگیم درسته. چیزایی که میگیم مینویسی یا نه؟ نوید هم التماس میکرد نزنید، من کاری نکردم. دستهاش هم میآورد روی سرش. یکی از مامورهایی که بعدا فهمیدم اسمش عباسی است همچین کوبید روی دستش که نوید ضجه بلندی زد و از حال رفت.
من در سه دادسرا در این رابطه شهادت دادم. در دادسرای جرایم امنیتی که رفتم برای شهادت بازپرس شعبه گفت در آگاهی چه دیدی؟ من دیدههایم را توضیح دادم. بازپرس با لحن بدی گفت تو داری در پرونده امنیتی دخالت میکنی. پدرت را درمیآورم. همین مامورها را وادار میکنم که به خاطر تهمت و افترا ازت شکایت کنند. ذوبت میکنم».
شاهین ناصری در مورد شکنجه نوید افکاری چنین ادامه میدهد؛ «بعد که وارد بازداشتگاه شدیم نوید را دیدم. دستش باد کرده بود و داغون شده بود. نوید گفت سروان عباسی دست من را شکسته است. من تقریبا دو ماهی که در آگاهی بودم شاهد زجر و ناراحتی نوید بابت شکستگی دست وی بودم. علاوه بر اینکه خودم ضربه به دست او را دیدم.»
بر اساس برگه شهادتنامه، آقای ناصری از ناسزاهای «بسیار بد» و فحشهای «ناموسی» گزارش کرده بود. [شاهین ناصری شاهد شکنجه نوید افکاری خود زیر شکنجه کشته شد]
تهدید مستمر شاهین توسط مأموران امنیتی
همچنین به نقل از شاهین ناصری گفته شده که «ماموری به نام وحیدنیا» او را تهدید کرده و گفته: “چیزهایی را که دیدی به کسی بگویی به همسرت زنگ میزنیم و …
در صدای یکی از جلسات دادگاه آقای افکاری میگوید برای ادعایش شاهد دارد و از قاضی میخواهد که شاهد را احضار کند.
اما قاضی جلسه در جواب او میگوید: «نیاز نیست. اگر دادگاه تشخیص داد، بررسی میکند. شما رسیدگی بلد نیستید. حتی اگر ما هم توجه نکنیم و بررسی نکنیم، دیوان [عالی کشور] بررسی خواهد کرد».
زنده یاد نوید افکاری بر این موضوع اصرار میورزد و اصرار میکند: «ادلههای انتساب اتهام باید هماهنگ با جرم باشد. اعمال کنید… شاهد من را احضار کنید. پسر مقتول را ظرف نیم ساعت احضار کردید، آمد، شاهد من را هم احضار کنید. خلاف قانون که حرف نمیزنم. کپی پرونده من را دارید. شما به عنوان قاضی میانهرو باید میان من و نماینده دادستان بنشینید ببینید ایشان چه ادعایی دارد…». [در میان بهت جهانیان نوید افکاری اعدام شد]
شاهین ناصری به گفته اطرافیانش تا زمان مرگ بر شهادت خود پافشاری میکرد. او مدتی به بند انفرادی منتقل و سپس کشته شد. [قتل شاهین ناصری در زندان: فراخوان فوری اپوزیسیون ایران برای تحقیق]
موضع قضائیه حکومتی
کاظم موسوی، رئیس دادگستری استان فارس گفته که امکان نداشته شاهین ناصری و نوید افکاری یکدیگر را دیده باشند. به گفته آقای موسوی، تحقیقات درباره این دو پرونده یکی در دایره قتل و دیگری در اداره جعل و کلاهبرداری انجام میشده که در دو طبقه مختلف با فاصله مکانی بسیار زیاد است.
شاهین ناصری شهادت داده بود که دست نوید افکاری بر اثر “شکنجه” شکسته بود و حالا خود در زیرشکنجه کشته شده است.
من شاهد افکار زیبایش بودم
فرهاد سلمانپور همبندی شاهین ناصری میگوید: آقای شاهین ناصری نه فرد افسردهای بود نه فردی بود که مشکل روحی داشته باشه که بخواهد خودکشی کند. زن و بچه دار بود. به آینده اش امیدوار بود. بسیار هم فرد مصممی بود در رابطه با اینکه با رژیم مبارزه کنه و بهیچوجه روحیه ای نداشت که آدم ضعیفی باشه و بخواهد دست به خودکشی بزند. ضمن اینکه ایشون بیماری خاص و زمینه ای دیگری هم نداشت و بسیار تن و بدن سالم و سلامتی داشت و نمی تواند که اتفاق خاصی برایش افتاده باشد.
در هرصورت یک زندانی که توسط رژیم به سلول انفرادی منتقل میشه و در اونجا به یکباره خبر مرگ ناگهانی اش مخابره میشه مسلما مسلما مسئول مرگش خود رژیم و ارگانهای امنیتی هستند که دستور اینکار را داده بودند…
لطفا درباره این شخص، درباره دوست عزیزمون که همبندی، هم سالنی من بوده و شاهد افکار قشنگش بودم که همیشه مصمم به مبارزه با رژیم قاتل بود خبررسانی کنید و اجازه ندید که خونش پایمال بشه و خبر هم صددرصد تایید شده هستش و خودم شخصا جسد ایشون رو توی بهداری زندان دیدم که در حال انتقال به پزشکی قانونی بود.