شش ماه قیام؛ دستاوردها و چشم اندازها-قسمت اول
جرقة قیام ۶ ما گذشته در ۲۵شهریور ۱۴۰۱با تظاهرات اعتراضی علیه رژیم به خاطر قتل دختر جوان کرد، مهسا امینی، در تهران زده شد و تا به امروز دو فاز عمده را طی کرده است.
در فاز اول شاهد حضور مردم در سراسر ایران در تظاهرات و درگیریهای مختلف بودیم و قیام پیش میرفت. این فاز بعد از شروع فعالیتهای گسترده فرصت طلبان و امدادرسانان رژیم یعنی همدستی استعمار و ارتجاع، بخصوص بوقهای استعماری- ارتجاعی و با شعارهای انحرافی و تلاش بسیار گسترده تبلیغاتی تحت عنوان «خشونتپرهیزی»؛ دیگر امکان ادامه در شکل سابق خود را نداشت لذا وارد فاز سازمانیافتگی شد و آتش سازمان یافته در دستور کار مقاومت و شورشگران قرار گرفت.
با شروع فاز دوم قیام؛ شاهد گسترش چشمگیر عملیات کانونهای شورشی علیه مراکز دشمن بودیم که الگویی برای جوانان شد؛ استمرار تظاهرات شبانه، دیوار نویسیها، استمرار تظاهرات مردم بلوچستان و تظاهرات پراکنده در مناسبتهای مختلف و نیز مجازات فرماندهان سپاه و نیروهای سرکوبگر در برخی از شهرها نمودهایی از همین استمرارخیزش بود. عملیات گسترده آتش زدن تصاویر و نمادهای رژیم به مناسبات چهارشنبه سوری نیز بخش دیگری از فعالیتها در این فاز بوده است.
در این فاز؛ به دلیل عنصر آتش و سازمانیافتگی عملا رژیم نتوانست آن را متوقف کند و این قیام روی محور سازمانیافتگی و آتش در حال گسترش میباشد. از ویژگیهای مهم در فاز دوم قیام؛ برجسته شدن خط قهر و آتش و استقبال گسترده سیاسی ـ اجتماعی از نقش مقاومت به عنوان تنها راه حل در برابر این رژیم بود و به همین علت؛ مساله مجاهدین به مساله بسیار جدی و حیاتی برای رژیم و ایادی استعمار مطرح شد.
در همین رابطه
کنفرانس در سنای آمریکا در حمایت از قیام و مقاومت مردم ایران
چرا در فاز کنونی موضوع آلترناتیو به صورتمساله اصلی قیام تبدیل شد؟
باتوجه به ضربات بنیادی جنبش مردم بر رژیم که آن را بشدت تضعیف کرده و تثبیت اصل عدم بازگشت به قبل از ۲۵ شهریور و اینکه اساسا رژیم را رفتنی میبینند و با توجه به موقعیت مقاومت و پیشروی خط و استراتژی آنها به ویژه در فاز دوم قیام؛ موضوع آلترناتیو تبدیل به مساله اصلی برای رژیم و ایادی استعماری آن شد؛ یعنی رژیم برای توقف این مرحله از قیام یا باید مجاهدین را از سر راه بردارد یا آن را دور بزند و استعمار نیز با توجه به «تهدید» منافع بعد از سرنگونی، در حذف و یا کنار زدن مقاومت ایران همسو با رژیم شد.
به همین علت از یک سو رژیم به صورت دیوانه وار شیطانسازی گسترده علیه مقاومت و مجاهدین را شروع کرد و از سوی دیگر استعمار وارد شده و با آلترناتیو سازیهای قلابی و بازی با کارت بچه شاه و سلطنت به جان مقاومت افتادند. هدف؛ مهار قیام از طریق حذف مقاومت ایران از صحنه سیاسی و اجتماعی و آب بندی رژیم نسبت به تهدید مجاهدین بود. اما در عمل مقاومت ایران با تکیه بر نیروهای کف خیابان و با اصل کس نخارد، تا اینجا این توطئه را کمرشکن کردند.
نتیجه: میتوان گفت که در فاز دوم و در بلوغ قیام؛ ما شاهد یک پیروزی عظیم برای قیام و سرنگونی بودیم و آن تکامل مرزبندی بین دو جبهه خلق و ضدخلق و کمرشکن کردن توطئه استعمار و ارتجاع یعنی آلترناتیوسازیهای قلابی بودیم…