به دشمن سرنخ ندهیم!
دستگیری گسترده مخالفین حکومت و زندانی کردن آنها، یکی از روشهای شناخته شده مهندسی سرکوب در دیکتاتوری حاکم بر کشورمان است که در چهار دهه گذشته از آن استفاده کرده! مشخص است که دشمن برای ارعاب مردم و سرکوب قیامها دست به این کار میزند
متقابلا، ما که بدنبال آزادی میهنمان هستیم، و در مسیر مبارزه با احتمال دستگیری مواجه میشویم، باید بدانیم که چطور بر چالشهای دستگیری و زندان غلبه کنیم.
باید شیوهها و تاکتیکهای نیروهای امنیتی دشمن و همینطور راههای مقابله با آنها را بشناسیم.
بدانیم که موقع دستگیری چکار باید بکنیم، زمان بازجویی چه کاری انجام بدهیم؟ و در زندان و موقعیتهای مختلف مثل سلول انفرادی چکار کنیم؟
بهترین راه استفاده از تجربه کسانی است که خودشان مبارزه کردهاند، دستگیر شدهاند و تجربه بازجویی و زندان دارند.
چه کار کنیم که دستگیر نشویم و به زندان نیفتیم؟!
اول ببینیم وقتی وارد مبارزه برای آزادی میشویم و قبل از اینکه دستگیر بشویم چه کارهایی باید بکنیم که به دشمن سرنخ ندهیم.
فرض بر این است که ما انتخاب کردهایم که با این رژیم تا سرنگونی مبارزه کنیم!
به محض اینکه این انتخاب را میکنیم. وارد دنیای جدیدی میشویم.
دنیایی که قوانین آن با دنیای قبلی، تفاوت دارد!
تفاوت آن مشخصا روی حفاظت از اطلاعات، «انضباط» و «امنیت جمعی» است.
یعنی دیگر نمیتوانیم هر اطلاعاتی را در گوشیمان نگه داریم!
دیگر نمیتوانیم ردی از همرزمانمان در گوشیمان داشته باشیم یا جایی یادداشت بکنیم!
نمیتوانیم همینطوری با دوستانمان سر فعالیتهایی که میکنیم هر جایی صحبت کنیم.
چرا نمیتوانیم این کارها را بکنیم؟
چه نکاتی را باید رعایت کنیم؟
چون یک دشمن داریم که دنبال دستگیری و زندان کردن هرکدام از ماست
بنابراین. برای امنیت خودمان و دوستان مبارزمان، باید این نکات را رعایت کنیم:
اول از همه اینکه هیچ سندی که فعالیتهای ضد حکومتی من و دوستانم را برای سیستمهای امنیتی آشکار میکند نگه نداریم
مثلا وقتی تظاهرات میرویم یا فیلم نگیریم یا اگر فیلمی هم میگیریم فیلم را در گوشی نگه نداریم.
در همین رابطه
قهرمان زندان و شکنجه ارژنگ داوودی بعد از ۱۹سال آزاد شد!
دوم هیچ سند و ردپایی از دوستانمان نگه نداریم.
سوم هیچ سند و ردی که فعالیتهای مرا با دیگران مرتبط میکند نگه نداریم.
حالا وقتی این موارد را چه در خانه و چه در محل کار و چه در کامپیوتر و گوشیمان رعایت میکنیم.
حتی اگر دستگیر هم بشویم خاطرمان جمع است که ردی از ما ندارند و با یک بهانه قوی میتوانیم از دست دشمن خلاص بشویم یا اینکه سرنخ دشمن را کور کنیم.
من خودم این را تجربه کردهام. مثلا یک بار ماموران وزارت اطلاعات به خانهمان ریختند ما از قبل همه سند و مدرکها را برده بودیم جای دیگر و درخانه خودمان چیزی پیدا نکردند من بعدا رفتم به آن محلی که سندها را گذاشته بودیم و همه را از بین بردم در نتیجه چیزی پیدا نکردند که بخواهند وارد پروندهمان بکنند و اینطور مجبور شدند دست از سرمان بردارند.
اینها بخشی از تجاربی هستند که میتوانیم از آنها استفاده کنیم، حتما تجارب دیگری هم هست که میتواند اینها را تکمیل بکند…