دانش انقلاب ـ شماره هفتم
در این فرصت به دو پرسش پاسخ می دهیم:
پرسش اول آیا وقتی شرایط عینی انقلاب آماده باشد، یعنی پایینیها دیگه نخواهند و تحمل نکنند و بالایی هم دیگه توان تحمیل خودشان را نداشته باشند، در این صورت دیگر انقلاب صورت میگیرد و همین برای اینکه سرنگونی انجام شود کافی است؟
پرسش دوم؛ سرنگونی خود بخودی انجام نمیشود و برای انجام انقلاب کافی نیست، پس چه چیزی لازم است برای اینکه مسیر به صورت تضمین دار تا رسیدن به نقطه سرنگونی ادامه پیدا کند؟
در پاسخ باید گفت؛ در بررسی ”شرایط عینی انقلاب” دیدیم بخاطر تضادهای علاج ناپذیر انباشته شده مردم از اوضاع به تنگ آمده و دیگر حاکمیت را تحمل نمی کنن، حاکمیت هم ناتوانه از اینکه برای این تضادها کار اساسی و مؤثری انجام بده که مردم و جامعه را راضی کنه… چنین وضعیتی، مبنا و زمینه برای یک تحول و زیرو رویی سیاسی اجتماعی در جامعه هست.
راهگشایی جنبش اعتراضی
از طرف دیگه ، همه تلاشها برای اصلاح و به اصطلاح رفرم هم انجام شده و به شکست رسیده. همانی که در شعارهای قیام ۹۶ مردم میگفتن ” اصلاح طلب – اصولگرا دیگه تمومه ماجرا” این یعنی که باید راه حل ریشه ای تری را به میدان آورد که چاره ساز باشد.
معنی عملی این شعار این بود که برای تغییر دیگه نباید منتظر حاد شدن اختلافات و تضادهای داخل حاکمیت ماند که از آنجا شروع بشه و جرقه بخوره بلکه:
فقط کف خیابون بدست میآید حق مون، و اینکه ”حق تو «فریاد» بزن؟
به این صورت راه ”جنبش اعتراضی” در تمام نقاط ایران باز شد. این ایده راهگشا ، ” اعتراضات کف خیابان” بود.
اینکه نیروهای خواهان تغییر با ایده تغییر و نحوه عملی کردن آن آشنا و باورمند باشن، به این میگویند آمادگی ” شرایط ذهنی انقلاب” که تکمیل کننده ” شرایط عینی” انقلابه.
وقتی مبنا و زمینه ای که باعث به جوش آمدن اوضاع اجتماعی شده وجود داشته باشه، اونوقت دیگه اونچه که وجودش لازمه- و بدون اون این مسیر خود بخود طی نمی شه – یعنی شرط لازم : وجود افراد و جریانهای هدایت کننده، سمت دهنده، تشکل دهنده هست. اون چیزیکه لازمه تا جوشش خشم جامعه که در درون و زیر پوست اون وجود داره ، بیاد رو و در کف خیابانها جاری بشه ، برای نشون دادن مسیر رسیدن به سرنگونی، به این میگن ” شرط یا شرایط ذهنی انقلاب” .
پس: شرایط ذهنی یعنی اون عامل یا پارامتر جهت دهنده، هدایت کننده و بسیج کنندهای که نقشه مسیر رسیدن به نقطه سرنگونی و انقلاب، مراحل آن و شیوه و نحوه پیمودن این مسیر و الزامات اون رو می شناسونه و نشون میده.
نگاهی به تاریخچه معاصر
یک مثال از تاریخ معاصر میهن:
در” انقلاب ضد سلطنتی” سال ۱۳۵۷ مردم شاه و نظام سلطنتی را سرنگون کردند و مطلقا به چیزی کمتر از سرنگونی راضی نبودند.
این در ادامه و سرانجام مبارزاتی بود که از چند دهه قبل، ملت ایران علیه دیکتاتوری و وابستگی شروع کرده بودند و تا ابتدای دهه چهل، مخالفت با دستگاه حاکم وجود داشت اما ” ایده و ذهنیت سرنگونی شاه و سلطنت” وجود نداشت. چون سقف ذهنیت سیاسی موجود در مخالفت با حاکمیت این بود که: « شاه باید سلطنت بکنه نه حکومت… حکومت باید دست مردم و نمایندگان منتخب مردم باشه که دولت رو تشکیل میدن».
چیزی به عنوان ” سرنگونی شاه و نظام سلطنت” در برنامه مبارزاتی و در فرهنگ و باور سیاسی آن زمان نبود. حتی جریانهایی هم که دست به اقدامات مسلحانه – مثل ترور رزم آرا یا محمد علی منصور – نخست وزیران شاه زدند، (حتی خود شاه هم از ترور جان بدر برد) اونها هم ایده ”سرنگونی شاه و نظام سلطنتی” رو نداشتند.
در همین رابطه
خاستگاه انقلاب ۵۷ سرمایه بی بدیل انقلاب نوین مردم ایران – قسمت سوم
چگونه به ایده انقلاب رسیدیم؟
پس این ایده و اعتقاد از کجا آمد و چگونه به باور محکم و کوتاه نیامدنی جنبش مردم در انقلاب ۵۷ تبدیل شد؟
بعد از جنگ جهانی دوم در ایران پس از بردن رضا خان به خارج و قبل از اینکه حاکمیت پسرش محمد رضا یعنی دیکتاتوری بعدی مستقر شود-شرایط باز سیاسی نسبی، امکان مبارزه پارلمانی را بوجود آورده بود و از همین مسیر دکتر محمد مصدق با ایده ” موازنه منفی”، توانسته بود، جنبش ضد استعماری” ملی کردن نفت” رو پیش ببره که به نخست وزیری او و تشکیل نخستین و تنها دولت مردمی تاریخ ایران انجامید.
اما کودتای استعماری – ارتجاعی ۲۸مرداد ۱۳۳۲که مصدق را سرنگون و شاه رو به حاکمیت برگردوند، آغاز بستن راه آن نوع از مبارزه بود بخصوص در ۱۳۳۶، با تشکیل ”ساواک” سرکوب و دستگیری مخالفین شروع شد و بعد با مانور به اصطلاح ” انقلاب سفید ۴۱” چرخش به سمت سرمایه داری وابسته، .و سرکوب خونین قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، رژیم شاه نقطه پایانی گذاشت بر اون نوع شکل مبارزه سیاسی.
این مرحله ای بود که مهندس بازرگان درباره آن در دادگاه شاه گفته بود بعد از ما کسانی به صحنه سیاسی میآیند که با زبان دیگری با شما سخن خواهند گفت. انقلابیون به این مرحله «گورستان رفرمیسم، یعنی پایان مشی مبارزه پارلمانی» گفتند که اختناق پلیسی – نظامی شاه کاملا حاکم و همه راههای سنتی مبارزه کاملا بسته شد.
از نیمه دهه چهل به بعد، این جریانهای انقلابی پیشتاز مثل فدائیان خلق و مجاهدین خلق بودند که در سپهر سیاسی ایران، حرف نو یعنی ” ایده سرنگونی شاه و نظام حاکم ” رو مطرح کردن. و سازمان کار و رزم مناسب شو بوجود آوردن .
چون مسیر مبارزاتی جدید، منطبق با واقعیت های جامعه و بیرون اومده از همون واقعیتها بود، پا گرفت و رشد کرد بعد دیدیم چگونه در مسیر رشد خود به ایده اصلی در ” ذهنیت سیاسی جنبش اعتراضی مردم” تبدیل شد و شعار ” مرگ بر شاه” شعار اصلی انقلاب ۵۷ بود.
امیدوارم که شما به پاسخ دو سئوال ابتدای درس درباره « شرایط ذهنی» انقلاب رسیده باشید.
در حالیکه شرایط عینی، به ما موقعیت انقلابی جامعه را نشون میده که آبستن شورش و قیامه. مثل یک بشکه باروت است، شرایط ذهنی، عنصر هدایت کننده و رهبری کننده است. برای اون بشکه باروت، نقش جرقه برای انفجار را داره.
این عنصر ذهنی هست که بن بست شکنی میکند و در هر مقطعی راه ادامه قیام و به میدان آوردن نیروی تغییر و انقلاب رو باز میکنه. این یک قانون خدشه ناپذیر همه انقلابهای جهانه
حالا و در پایان ۱۴۰۱ و در ششمین ماه قیام، ببینیم ”شرایط ذهنی” انقلاب -چه مسیری رو به ما برای رسیدن به ”سرنگونی” نشان میده؟
به این سوالات در قسمت بعدی پاسخ خواهیم داد…