امیرمختار کریمپور شیرازی که درشعر «شورش» تخلص کرده بود، فرزند امیرقدمعلی از روستائیان خوش نام از دودمان کریم خان زند بود. او در روستای مجد آباد از روستاهای اطراف فسا متولد شده و چون توان هزینه تحصیل نداشت وارد مدرسه نظام شد. او پس از مدتی وارد دانشکده حقوق و سپس به خبرنگاری و روزنامه نگاری روی آورد. وی در طول زندگی، طعم تلخ فقروستم را چشیده بود.
او وقتی واردکار روزنامه نگاری شد، قلمش در خدمت محرومان قرارگرفت. او علیه دربار پهلوی مقالات تندی می نوشت. کریمپور شیرازی در سال ۱۳۲۷ به جبهه ملی که تازه درحال تشکیل بود پیوست او جوانی با ذوق، شاعری پرانرژی و وطن پرست بود. او در سال۱۳۲۹ که فعالیت جبهه ملی به رهبری دکتر محمد مصدق در اوج خود بود و شعار «صنعت نفت باید ملی شود» برسینه هر جوان مبارز می درخشید، روزنامه شورش را منتشر می کرد.
روزنامه شورش با مقالات تندآتشین خود، دربار و سرمایه داران را مورد حمله قرار می داد. این روزنامه طرفداران فراوانی در بین گروه های سیاسی داشت و در روزهای انتشارش شور و غوغائی در تهران برانگیخته می شد.
بیشتر بخوانید
دکترمحمد مصدق؛ تنها دولت ملی ایران
روزنامه شورش
شورش هفته نامه ای انقلابی با لحنی تند و بی پروا بود که به همت «کریمپور شیرازی» منتشر می شد. در صفحه اول «شورش» در زیر عکس خودش، که قلم در دست دارد و با قداره بندان و قمه کشها می جنگد این کلام رانوشت: «ما سوگند خورده ایم که تا پای جان از حقوق گرسنگان و برهنگان در مقابله با سرنیزه و قلدری بی باکانه، دفاع کنیم».
کریمپور شیرازی را بیش از هر چیز به جسارتش می شناسند. او در هفته نامه شورش در کنار هفته نامه «باختر امروز» با مدیریت دکترحسین فاطمی به مهمترین مدافعان مصدق تبدیل شده بود.
«باید اقرار کنم که اغلب این زجر و شکنجه ها و توقیف و مشقت ها و بیکاری ها مستقیماً از ناحیه دربار یا از ناحیه وابستگان و ایادی دربار بوده است».
مقالات شورشی باعث شد چندین بار هفته نامه شورش توقیف شود. اما کریم پور هر بار نشریه دیگری راه می انداخت و مثل قبل می نوشت تا فرصتی دست دهد و دوباره بتواند شورش را منتشرکند.
«شروع اصلاحات اساسی یا انقلاب خونین؟/ کارچاق کن های پرمدعا می خواهند مصدق محبوب را از مردم جدا کنند».
امیرمختار کریمپور شیرازی مدافع سرسخت مصدق و مخالف آتشین دربار بود. او زمان کوتاهی که مشهور شد، در هیچ شماره ای از نشریه اش این عقاید را پنهان نکرد.
«هیچ چیز جز شعله های گرم و سوزان آتش مقدس انقلاب، این شکاف عمیق طبقاتی را بین نخواهد برد».
به نام نکو گر بمیرم رواست
کریمپور شیرازی با قلم تندوتیز خود قیام می کند ودر برابر مقابله با ملی کردن صنعت نفت مردم را به انقلاب فرا میخواند. او در سرمقاله اش فریاد می زند: «باکمال صراحت مردانگی آشکاراا وعلنی فریاد می زنم که ای مردم اگر طالب سعادت و خوشی ایران و ایرانیان هستید، چاره منحصر بفرد فقط یک شورش و انقلاب است. اگر از مرگ سرخ بترسید با روی سیاه در برابرکاخهای سربفلک کشیده از گرسنگی و بدبختی خواهید مرد.
باید بین مرگ شرافتمندانه و زندگی ننگین، یکی را انتخاب کنید. من مرگ شرافتمندانه را هزار بار بر زندگی ننگین ترجیح می دهم. من حاضر نیستم در بستر مذلت و پستی جان خود را حراست کنم. اگر شما هم از مردی و مردانگی و غیرت نشان دارید، بسم الله بفرمائید.
کریمپور شیرازی در مقاله ای دیگرکه با این شعرشروع میشد در روزنامه شورش نوشت:
«به نام نکوگر بمیرم رواست/ مرا نام باید که تن مرگ راست»
من پرده هایی را بالا می زنم که در زیرآن هزارها خیانت، هزارها فساد و هزارها بدبختی و بیچارگی نهفته است. من جداً مصمم هستم که این مبارزه ی سرسخت و آشتی ناپذیر را تا سرحد مرگ شرافتمندانه ی سرخ که ایده ال و آرزوی دیرین من است، دیوانه وار دنبال کنم. من با وجدان خود قرار و مدارهایی گذاشته ام، من وظیفه دارم تمام لانه های زنبور را هرچقدر می خواهند خطرناک باشد ویران کرده و مردم را از شرآنان آگاه سازم.
کریمپور شیرازی و دربار شاه
کریمپور شیرازی بعد از سی ام تیر۱۳۳۰ در روزنامه شورش معترضانه نوشت: «من نمی دانم مادر وخواهران و برادران شاه دیگر از جان مردم مفلوک وگرسنه و بی چیز چه می خواهند؟ سی سال تمام خون مردم را مانند زالو مکیدند، مردم بیگناه و شریف را در سیاهچال های زندان انداختند. املاک و اموال مردم را بزور از آنان گرفتند، ناموس دختران و زنان ملت را بزورآلوده ساختند. تمام دارایی و پول ملت را به بانکهای خارجی سپردند. شاه، شعبان بی مخ ها، و دزدان دیگر از مردم محروم وگرسنه ایران چه می خواهند؟»
اشرف پهلوی از آغاز نخست وزیری دکترمصدق سد راه اقدامات مردمی او بود.کریمپور در مورد اشرف پهلوی که در دست داشتن در توطئه های عوامل بیگانه علیه مصدق ید طولایی داشت در روزنامه شورش مقاله یی نوشت: مردم می گویند اشرف چه حق دارد که در تمام شئون مملکت دخالت کرده و با مقدرات و حیثیت یک ملت کهنسال بازی کند.
انتشار این مقاله خشم دربار را برانگخت و روزنامه شورش توقیف شد. اما کریمپور شماره ۷۲ شورش را در۵ اردیبهشت۳۲ منتشرکرد. انتشار شورش ازآن پس نیز تا کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۳۲ ادامه یافت.
آزادیخواه در آتش
روایات متعدی از چگونگی مرگ دلخراش کریم پور نوشته شده که از مرگ فجیع او سخن گفته می شود.
شفیعی کدکنی می نویسد: درمیهن ما، انسان های بزرگی زیسته اند. هر یک به خاطر رفاه وآزادی با قلم و اندیشه به پیکار استبداد رفته و در آتش نامردمی ها سوخته اند. یکی از آنها کریمپور شیرازی بودکه جان خود را در۳۵ سالگی در پای قلم و آرمانش از دست داد. غروب روز۲۳ اسفند۱۳۳۲ در میدان پادگان لشگر «دو» زرهی که اسارتگاه دکترمصدق، دکترحسین فاطمی وکریمپور و بقیه قربانیان کودتای ۲۸ مرداد بود.
مراسم چهارشنبه سوری شاهانه، با شرکت اشرف پهلوی و علیرضا پهلوی انجام گرفت. اینان کریمپور را از زندان بیرون کشیدند، و پیکرش را آلوده به نفت کردند. مدتی او را به توهین و تمسخرگرفتند. پالانی برکول وی نهادند و دستور دادند با چهار دست و پا راه برود. با افروختن آتش، جشن منحوسشان را آغازکردند. زندانی به هر سو می دوید و فریاد می زد، شعله آتش همه بدن او را فراگرفته بود و تماشاگران قهقهه سر داده بودند.
فردای آن روز او را درحالی که دیگر امیدی به زنده ماندنش نبود، به بیمارستان ارتش منتقل کردند. شب ۲۴ اسفند سال ۳۲ کریمپور شیرازی درون زندان درآتش می سوزد و غروب همان روزدر بیمارستان ارتش از دنیا می رود و درگورستان مسگرآباد دفن کردند».