گزارشی از ماهشهر و قیام مردم
یکی از جوانان شورشی گزارشی از صحنههایی که در ماهشهر در روزهای اول قیام آبان شاهد آن بوده را بشرح زیر توضیح داده است.
شب اول تقریبا تمام پمپ بنزینهای ماهشهر را مردم غیر فعال کردن.
بدون خشونت یا آتش زدن فقط راه رو بستن که کسی بنزین نزنه.
مردم به بسیجیها میگفتن ما میخوایم راه رو ببندیم و اونا هم میگفتن یه گوشه تجمع کنید ولی راه رو حق ندارید ببندید.
بعد ماها صبحت کردیم و در آخر تصمیم گرفتیم که راه رو با زور ببندیم.
اونا هم صف آرایی کرده بودن بعد یه نفر سنگ پرت میکنه سمت نیرو بسیج که باعث میشه تیر هوایی بزنن.
با تیر اندازی مردم عصبانی میشن و همه سنگ به دست و قشنگترین قسمت این بود که مثل غزه با سنگ میزدمیشون.
اونا هم تیر هوایی بیشتر میزدن و آخر همشون فرار کردن.
این جریان صبح تا ظهر ماهشهر در کمربندی ماهشهر بود.
حال میکردم خیلی منتظر این صحنهها بودم میدونی هیچ چیز جلو مردم نمیتونه بگیره
باور کن پایه برق رو میکندن سنگ فرشها رو میکندن جالب اینجا بود:
یکی میرفت کلمن آب یخ میاورد یکی نون حتی میوه به این گرونی
یه سه چرخهای فقط کارش لاستیک آوردن بود.
تانک آوردن برا ماهشهر؟ فقط برا ماهشهر آوردن ماهشهر قیام واقعی بود.
روز شنبه نزدیکای ظهر بود که توی همین تجمع حمله کردیم سازمان برق سازمان برق رو کامل سوزوندیم البته در ناحیه های دیگه هم تجمع بود.
و در کل بگم ماهشهر سه تا ورودی اصلی داره هر سه بسته شد.
پمپ بنزینا همه تعطیل مغازه ها تعطیل آژانس ها تعطیل
روز شنبه نیروی انتظامی شهر رو به سپاه میده و میگه من نمیتونم شهر رو جمع کنم نیرو ندارم.
شب دوباره زدم بیرون این دفعه رفتم مرکز شهر روبروی فرمانداری مهمترین مکان شهرستان خیابون روبه رو فرمانداری که خیابون بزرگی بود کسی نبود.
شب تقریبا یه ۵۰۰نفری تجمع کرده بودن همه همدیگه رو میشناسن تو تجمع باز لیدرا تصمیم گرفتن که فرمانداری رو بگیرن.
سپاه به جای نیروی انتظامی از فرمانداری محافظت میکنه. فوری گاز اشک آور زدن فاصله تا فرمانداری ۱۰۰ متر بیشتر نبود.
جمعیت متفرق میشه، دوباره جمعیت برگشت تو محله رفتن سنگ جمع کردن یه عدهای موندن و یه عدهای دوبار به سمت فرمانداری رفتن با سنگ میزدیم.
تیر هوایی زدن یه نیم ساعت اینجور درگیر سنگ زدن بودیم تا ناگهان یکی تیر خورد تیر تو دستش خورد مردم خشمگین و الله اکبر و شعارها بیشتر مرگ برخامنهای بود.
دوباره برگشتیم به سمت محله
ساعت نزدیکا ۱۰ شب بود تصمیم گرفتن که اینجوری فایده نداره کسانی تفنگ داشتن رفتن تفنگ آوردن چند نفر کلاش و چند نفر کلت آوردن.
سمت کوچه تعداد ۳۰ نفر تقریبا حرکت کردن سمت فرمانداری از تو کوچه تعدادی مسلح و تعدادی با سنگ خلاصه درگیری شد.
اونا میزدن و ما هم میزدیم ولی باز هم جواب نداد ۳ نفر بازم تیر خوردن البته یه پاسدار هم تیر خورد.
اونا از بالای فرمانداری و پشت سنگر میزدن ناچار شدن برگردن بعد هم یکی رفت کوکتل مولوتف آورد ولی فایدهای نداشت.
در همین حال هنوز تمام شهر خاموش نشده بود صدای تیراندازی همه جای شهر پر بود بیشتر مردم تو خونه ها بودن این کل روز شنبه بود.
ولی البته قیام ادامه پیدا میکنه.
صبح دوشنبه سپاه وارد عمل میشه.
و کشتنها از اینجا شروع میشه البته با کلی نیرو و چندتا دوشکا درگیری پیش میاد چند نفر شهید میشن ولی راه رو سپاه باز میکنه و همه متفرق میشن.
دوشنبه دقیقا میدان جنگ بود، کل شهر صدا تیراندازی میاد. شهر چمران که جمعیت خیلی کمی داره نزدیک ماهشهر و جز ماهشهره.
اونجا وضعیت از همه جا بدتر بوده حتی بچه دوساله هم تیر خورد به گلویش. این بدترین قسمت ماجرا بود
آژانسها و فروشگاهها و پمپ بنزینها همه بنرها آتیش زدند.
البته یادم رفت بگم از دوشنبه تانک هم آورده بودن ولی ماهشهر هنوز تموم نشده.
شهرک کورهها اونجا شهرک دست مردمه حتی پاسگاهها دست مردمه.
اینجا نوبت حشد الشعبی بود یک گردان از سمت اهواز میاد با چهارتا تانک و چندتا دوشکا با تانک وارد شهرک میشن.
چند نفر رو شهید میکنن و تعدادی هم پاسدار زخمی اوضاع شهرک خیلی خراب میشه.
سربندر هم بود شهرک چمران شهرک صنعتی شهرک کروه ها و خود ماهشهر.
واقعا اینایی که در صحنه بودن همه بیکار و فقیر و … بودن من این برداشت رو داشتم که با این قیام فاتحه حکومت خونده شد.