گنجشکک اشی مشی یکی از متلها معروف ایرانی است که چند خواننده ایرانی بر اساس آن خواندند. اما اکنون« ققنوس » یکی از شاعران وطن این ترانه را به زبان روز و داستان انقلاب به نظم در آورده است که بسیار گویاست.
ابتدا روایت کازرونی این متل را می آوریم و بعد سروده جدید ققنوس را:
روایت کازرونی متل گنجشکک اشی مشی
گنجشککی سکه پولی پیدا میکند و پس از آنکه با جستجوی بسیار صاحب آن را نمییابد، با آن ماست میخرد و با پیرزنی که نان میپزد شریک میشود. پیرزن به او نارو میزند و گنجشگک نان پیرزن را میبرد. با چوپانی شریک میشود و چوپان نیز به او نارو میزند.
گنجشکک بره چوپان را به تلافی میدزدد. با تازهدامادی شریک میشود و باز هم نارو میخورد. گنجشکک عروس وی را میرباید و به لوطیان میدهد و در عوض تمبکی از آنان میگیرد. گنجشکک با تمبک خویش به قصر پادشاه رفته و شکایت به او میبرد. پادشاه به فراشان دستور میدهد تا او را با تیر بزنند.
تیرها به وی اصابت نمیکنند ولی او از ترس بیهوش شده و شاه او را میخورد. گنجشکک که در زندان نمور و تاریک شکم پادشاه به هوش میآید، موفق میشود از آنجا فرار کرده و آبروی پادشاه را نیز نزد همه ببرد و تنبک خود را بازپس گیرد.
تمبک را به نزد لوطیان برده و عروس را بازپس میستاند و با او زندگی میکند. بخشی از داستان از زبان نگهبانان پادشاه چنین است: «گنجشکک اشیمشی، لب بوم ما مشین، بارون میاد خیس میشی، برف میاد گولّه میشی میافتی تو حوض نقاشی، میگیرتت فراش باشی، میکشتت قصاب باشی، میپزتت آشپزباشی، میخورتت حاکمباشی.»
در همین زمینه
با یلدا آقافضلی چه کردید؟
گنجشکک اشی مشی سروده ققنوس!
گنجشکک اشی مشی
لبِ پنجره مشین
ناجی رو توو آیینه ببین
نه شیخک تنِ لشی
یا شاه و بزم عیاشی!
اگه با خاموشی خوشی
تیر میاد زخمی میشی
گوله میاد کشته میشی
میوفتی به چنگ جاعشی
حبس میشی،کُشته میشی
به حُکمِ شُعار و فَحاشی!
کی میگیره؟ مزدورباشی
کی میزنه؟ آخوندباشی
کی میکُشه؟ جلادباشی
کی میبره؟ شیادباشی
میوفتی تو دامِ سم پاشی!
گنجشگک اشی مشی
رویِ دیوارِ نقاشی
نَنگو با رنگ پاک میکنه
سپاهیِ آدم کُشی
تو از تبار آرشی
خسته نشو از پا نشین
با شعارای آتشین
وقتشه همبسته بشیم
رو اسم شب خط بِکِشیم
رها شیم از بهره کِشی
اگه مسلح نباشیم
با دستای خالی پاشیم
از قاتلا خون نپاشیم
تیر میاد زخمی میشیم
گوله میاد ذله میشیم
حبس میشیم،کُشته میشیم
به جُرمِ دیکتاتور کُشی!
سراینده:(ققنوس)