از خون سرخ و پاک مهدی و محمد است
کاین سرزمینِ شبزده، چون دشت ِآتش است
محمدمهدی کرمی که بود؟
محمد مهدی کرمی جوان ۲۲ساله ای بود که همراه با سیدمحمد حسینی روز ۱۷دی بجرم آزادیخواهی توسط قضاییه جلادان اعدام شد.
عّیارِ دلاور که کند ترک سرِ خویش
از خنجرِ خونریز و سرِ دار نترسد
خامنهای چهار قهرمان قیامی را طی احکامی ظالمانه اعدام کرد. هر چهار قهرمان کارگر بودند. محسن شکاری کارگر کافه، مجیدرضا رهنورد کارگر یک میوهفروش، سیدمحمد حسینی کارگر مرغداری و محمدمهدی کرمی کارگر روزمزد و پسر یک دستفروش زحمتکش شریف.
محمد مهدی کرمی۲۲ساله و جوانترین آن چهار سربه دار بود. خانوادهاش اهل بیجار بودند و بعدها به شهر نظرآباد مهاجرت کردند. پدرش میگوید که پسرش را با رنج بسیار و دستفروشی بزرگ کرده بود.
محمد مهدی به ورزشهای رزمی علاقه زیادی داشت و در رشته کاراته صاحب ده عنوان قهرمانی کشوری و استانی بود. او در این زمینه خیلی تلاش میکرد و آرزو داشت که روزی قهرمان المپیک بشود.
محمدمهدی جوانی محجوب بود. با چهرهای معصوم. در اینجا او را می بینیم که با چهرهای آرام و خجالتی با آشنایانش کردی می رقصد. و اینجا او را می بنیم که با هیجان و حرارات بسیار میگوید که مشغول درآوردن نان حلال است.
در همین رابطه
آصف الحسینی؛قاتل مهدی کرمی و محمد حسینی شناسایی شد!
این جوان که طعم تلخ محرومیت و به یغما رفتن حقوق ملت را با گوشت و پوست خودش تجربه کرده بود با شروع قیام به قیام کنندگان پیوست تا حق خود را فریاد بزند.
پدرش میگوید که محمدمهدی گفته است اسمش را آزادی بگذارند. آزادی کرمی!
و پدرش چنین کرد. او حتی در اقدامی زیبا که حکایت از عشق او به پسر رشیدش دارد، در مراسم دلبندش، پیراهن او را که به یادگار برایش باقی مانده بود برتن کرد. محمدمهدی که مادرش را بسیار دوست داشت تا آخرین لحظات نگران مادرش بود و به این فکر میکرد که با شنیدن خبر اعدام او چه دردی خواهد کشید.
روزنامه لیبراسیون فرانسه با چاپ عکسی از محمدمهدی در روز ۱۹دی در این باره نوشت: «محمد مهدی با گفتن این کلمات که «بابا، من محکوم به اعدام شدهام… به مامان چیزی نگو.» خبر وحشتناک را به پدرش که فروشنده دستمال کاغذی ودستفروش است داد. او فقط ۲۲سال داشت و قهرمان کاراته بود…
ایرانیان آزاده در نروژ در مقابل پارلمان این کشور در شهر اسلو در میان برف و سرما مراسم بسیار گرمی در گرامیداشت محمدمهدی و سیدمحمد برگزار کردند تا یاد و نامش در اقصی نقاط جهان طنین انداز شود.
از خون سرخ و پاک مهدی و محمد است
کاین سرزمینِ شبزده چون دشت ِآتش است
صدها کمان و چله و جانهای شیفته
این خاک خسته شاهد تکثیر آرش است