محمدرضا شاه دیکتاتور سابق ایران در تابستان و پاییز سال ۵۷ با شرایط دشواری مواجه شده بود. او بخصوص بعد کشتار جنایتکارانه در ۱۷ شهریور بیش از گذشته عصبانی و بهم ریخته بنظر میرسید.در چنین شرایطی بود که اعتصابات در ایران وارد فاز جدیدی شد.
در حقیقت تابستان سال۵۷ یکی از سختترین دوران های اقتصادی برای طبقه کارگر ایران محسوب میشد. اوج کاهش دستمزدها در همین دوره شروع شد تا حدی که شمار بیکاران به چیزی حدود ۴۰۰ هزار نفر رسید. همچنین حقوق خالص مزدبگیران به خصوص در بخش ساختمان سازی بیش از ۳۰درصد کاهش پیدا کرد.
دیکتاتور سابقه در مقابل اعتصاب مردم
این وضعیت باعث شد به یکباره شمار اعتصابات چندین برابر شده و بخش بسیار وسیعتری از نهادها، شرکتها و بخش خصوصی را نیز فراگیرد. شخص شاه که پیش از این سخن از «دولت رفاه» زده و عنوان کرده بود که در این دولت کارگران را با «پشم نرم» پوشانده است، در یک سخنرانی تند و صریح کارگران و مزدبگیران را چنین تهدید کرد: « این قابل تحمل نیست، آنهایی را که کار نمیکنند دمشان را میگیریم و مثل موش بیرون میاندازیم.
کسی که کارش را به درستی انجام نمیدهد نه تنها به وجدان بلکه به وظیفه میهنی خود هم خیانت میکند… من به خاطر دارم که چندسال پیش یک بنا که اکنون آنچنان خواهان دارد که مردم باید برایش چاپلوسی کنند حاضر بود تنها برای یک وعده غذا همه روز را کار کند و هرگز کار کافی گیر نمیآورد. ما امروز، در این مرحله انتقال کشور، که به کارگران بیشتری نیازمندیم باید به آنها التماس کنیم».
این وضعیت پایانی دیکتاتور پیشین بود اما آن چه در پاییز۴۴ سال بعد یعنی در پاییز ۱۴۰۱ در مقابل دیکتاتوری ولایت فقیه رخ داد،یک شگفتی تاریخی بود.
روز ۱۴ آذر۱۴۰۱ برای خامنه ای مثل پاییز ۵۷ برای شاه بود. بدنبال فراخوانهای گستردهای که عموما توسط خود مردم و فعالان سیاسی و اینترنتی داده شده بود، سه روز ۱۴ و ۱۵ و ۱۶ آذرماه به عنوان سه روز اعتراض و اعتصاب اعلام شد.
در همین زمینه
همبستگی شکوهمند مردم ایران در اعتصابات سراسری در ۸۱مین روز قیام
دیکتاتور کنونی با سرنوشتی مشابه
دیکتاتوری ولایت فقیه تلاش خودش را برای ناکام گذاشتن این اعتصاب به کار گرفت اما واکنش جامعه غیرقابل باور بود. برای نخستین بار در تاریخ ایران تمام بازارهای کلان شهرها و شهرهای بزرگ به اعتصاب پیوستند. صدها گزارش تصویری از دهها شهر ایران منتشر شد که بیانگر گستردگی بی نظیر این اعتصاب بود.
حاکمیت گمان میکردکه با توسل به سرما و زمستان میتواند کمی از بار قیام و اعتراض بکاهد، اما اعتصاب روز ۱۴ آذر برایش کمرشکن بود. طبق آخرین گزارشها بیش از ۱۱۰ شهر ایران در اعتصاب کامل فرو رفت. تمام کسبه و بازاریان در شهرهای میهن خود را موظف دیدند که در برابر کشتار فرزندانشان ساکت نمانند و این کمترین کار بود.
البته این اعتصاب قطعا برای روزهای ۱۵ و ۶ نیز تداوم خواهد یافت و چه بسا گسترده تر شود اما همه آنچه که در روز ۱۴ آذر گذشت ضربه کاری دیگری به کمر ماشین سرکوب و تبلیغات خامنهای بود.
ورود عامل اعتصاب بازار و البته اعتصاب و تحصن دانشگاه و مدارس به چرخه اعتراضات، یک ضربه کاری دیگر بر بقای ولایت فقیه خواهد زد. البته خامنه ای الان دیگر حتی جرات شاه را هم ندارد که بیاید تهدید کند که: « دمتان را می گیرم و به بیرون پرتاب میکنم». چون خودش می داند که این مردم هستند که بزودی دمش را مثل دیکتاتور سابق میگیرند و البته بعید است مثل شاه فرصت پناه بردن به خاک دیگری را داشته باشد. در آن صورت ملتی که دم خامنه ای را گرفته باید تصمیم بگیرد که به کدام جهنم پرتابش کند!